• مربوط به موضوع » <-PostCategory->

در سوگ مادر: رفتی از من مهر گسستی مادر با رفتن خود دلم شکستی مادر افسوس که بودی و ندانستم من ای در گرانمایه چه هستی مادر

  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

سال نو را به همه اقوام و آشنايان و طايفه بادكي تبريك مي گويم انشااله سالي پر بركت و خوبي براي همه عزيزان باشه ما همچنان منتظر نظرات و پيشنهادات و اطلاعاتي راجع به طايفه بادكي هستيم ما را در اين سال كمك و ياري نماييد كه انشااله بتوانيم اين طايفه را به نسل جديد  بيشتر آشنا كنيم . انشا اله شجره نامه طايفه بادكي در اين سال تكميل و در اين وبلاگ به نمايش گذاشته ميشه .



عزاداری مردم روستاهای دم افشان - فخرآباد - بورکی _ چمنی و . . . درزیارتگاه ایوب
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->



تقدیم به طایفه بادکی و عاشقان سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع)
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->


 

 

تاسوعـا و عـاشورا و راز جاودانگی

 

تقدیم به عاشقــان سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع)

تاسوعـا و عـاشورا و راز جاودانگی


گام های محرم ناگزیر از رسیدن به سر منزل تاسوعا و عاشورای حسینی است. محرمی که با نام حسین(ع) پیوند خورده و هر یک از ایامش فکرها و دل ها را متوجه روزی می کند که بزرگ ترین مصائب دنیا را بهمراه دارد و با تاملی در چگونگی حوادثی که آنزمان در کربلا اتفاق افتاد اشک غم را در سوگ برترین انسان های عالم جاری می کند ...

مروری بر صفحات تاریخ نشان می‌دهد جنایت و كشتارهای فجیع انسانی در طول تاریخ كم نبوده‌اند. جنایاتی كه بیان آنها مو را بر تن انسان سیخ می‌كند. از جنایت مغول ها در نقاط مختلف خصوصاً خراسان گرفته تا كشتار سرخ‌پوستان آمریكا توسط مهاجران اروپایی و از تلفات جنگ‌های جهانی و حمله اتمی به هیروشیما گرفته تا كشتار در عراق و افغانستان توسط مهاجمانی که حقوق انسانها را نقص کردند. اما بسیاری از آنها در لابه‌لای تاریخ دفن شده‌اند و آنهایی هم كه گاه بیان می‌شوند یا برای زنده نگهداشتن‌شان یادبودی ساخته شده، هیچكدام جریان‌ساز و تحول‌آفرین نیستند. حتی كشتارهای گسترده در همین زمان‌های نزدیك خیلی سریع به فراموشی سپرده شده است.

اما دهه ی محرم 61 هجری و تاسوعا و عاشورای خونین آن سال هرگز از یادها نمی رود و هنوز هم که هنوز است مسلما بسیاری از شما عزیزان در هر شهر و محله ای كه در آن زندگی می‌كنید هیات و دسته‌ای دارید و در ایام محرم خصوصا در تاسوعا و عاشورا برای گریستن بر مظلومیت آقا اباعبدالله و تدبر و تفكر در چیستی و چرایی حركتش راهی تكیه و حسینیه ای می‌شوید. مگر راز زنده ماندن رشادت های حضرت ابوالفضل(ع) در روز تاسوعا و همینطور قیام امام حسین(ع) در روز عاشورا كه یك نیم‌روز بیشتر به‌طول نینجامید چیست؟ و چرا این حماسه پس از 14 قرن همچنان تحول‌آفرین و انسان‌ساز است؟ این راز ابعاد مختلفی دارد كه گرچه در این مختصر نمی گنجد ولی در این نوشتار تنها به گوشه ای از آنها اشاره می کنیم ...


تاسوعـا و عـاشورا و راز جاودانگی


روز تاسوعا (نهم محرم) در فرهنگ شیعه از دیرباز به عنوان روزی شناخته شده كه عزاداران و عاشقان اهل بیت(ع) ضمن بیان فضیلت های علمدار كربلا، به مرثیه سرایی و عزاداری برای او می پردازند. بیان جانفشانی ها و مصیبت های حضرت ابوالفضل(ع) در روز تاسوعای حسینی، باعث شده تا برخی چنین تصور كنند كه آن حضرت در روز تاسوعا به شهادت رسیده و به همین علت در این روز عزای سقای دشت كربلا را برپا می كنند در حالیكه نه تنها حضرت ابوالفضل(ع) بلکه همه یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا جان خود را برای یاری دین خدا و امام خود فدا كردند. تاسوعا روزی است كه حسین(ع) و یارانش در كربلا توسط لشکر ابن زیاد و عمر بن سعد محاصره شدند. یكی از حوادثی كه در این روز اتفاق افتاد، امان نامه ای بود كه شمر برای حضرت ابوالفضل(ع) و برادرانش آورد ولی از آنجا که معرفت و جوانمردی حضرت ابوالفضل(ع) برای یاری امام حسین(ع) و اهل بیت امام حرف اول را می زد، آن امان نامه ی ننگین به تمسخر گرفته شد.


تاسوعـا و عـاشورا و راز جاودانگی


در چنین روزی بود كه به دستور عبیدالله بن زیاد، لشكر مجهزی از كوفه وارد كربلا شد و در عصر روز تاسوعا بود که حضرت اباعبدالله(ع) برای یاران خود خطابه ای خواندند و بیعت خود را از آنان برداشتند و سفارش كردند تا از تاریكی شب استفاده كرده و صحنه كربلا را ترک كنند تا جان خود را نجات دهند و بدینصوررت فرصتی فراهم آوردند تا هر كس می‌خواهد از ایشان جدا شود و به نقطه‌ای امن برود كه البته عده‌ای هم چنین كردند ولی آنها كه ماندند اعلام وفاداری و حمایت خود را تا پای جان اعلام كردند و برای همیشه ی تاریخ ماندگار شدند.

بنابراین حادثه عاشورا یك انتخاب آگاهانه و از روی بصیرت بوده است. همه كسانی كه در این واقعه شركت كردند از سرانجام خود آگاهی داشتند و به‌صورت اتفاقی و از سر غفلت آنجا نیامده بودند.

ویژگی مهم دیگر حادثه عاشورا، تلفیق شگفت‌انگیز و شورآفرین مظلومیت با عزت و اقتدار است.

جمعیتی اندك با ابزارآلات محدود جنگی در مقابل لشکری کاملا مجهز و ستیزه جو؛ در محاصره آب و عطش، اما از هیچ‌كدام ذره‌ای سستی، ترس و پشیمانی از این حضور نه دیده شد و نه شنیده ...


تاسوعـا و عـاشورا و راز جاودانگی

:: قدیمی ترین تابلو از واقعه عاشورا در سال 61 هجری ::

در حالات سالار شهیدان آمده است كه هر چه به ظهر عاشورا نزدیك‌تر می‌شدند چهره ایشان برافروخته‌تر
می‌شد و آخرین اذكار ایشان خطاب به پروردگار اظهار رضایت و تسلیم در برابر خواست الهی بوده است.

در مورد حضرت زینب(س) نیز این جمله قطعی است كه بعد از حادثه عاشورا در برابر طعن یزید فرمود:
"ما رأیت الا جمیلا". و شعار عاشورائیان در روز كربلا "هیهات من الذله" بود.

از دیگر خصوصیات حادثه عاشورا تركیب جمعیتی حاضر در آن واقعه است.

از طفل شش ماهه تا پیرمرد 90 ساله و از دختر 3 ساله تا جوانان و زنان میانسال.

از غلام سیاه تا صاحبان مقام و ثروت و از مسیحی تا مسلمان.

این جمعیت به ظاهر ناهمگن و نامتجانس در عین حال پیوندی عمیق و ناگسستنی با یكدیگر داشتند؛

پیوندی كه آنها را تا آخرین لحظه در اوج عزت و احترام گرد هم جمع كرده بود.

آنها كه شهید می‌شدند تا آخرین نفس به یاد بازماندگان بودند و بازماندگان در آرزوی پیوستن به شهدا،

نقطه كانونی و محور پیوند این جمع كسی نبود جز حسین بن علی(ع).

تاسوعـا و عـاشورا و راز جاودانگی

و اما آخرین و شاید اولین و مهم‌ترین راز ماندگاری عاشورا را در الهی و خدایی بودن این قیام باید جست.

در حادثه عاشورا هیچ معیاری جز رضایت خداوند و انجام تكلیف الهی موضوعیت نداشت.

عاشورا نمایشگاهى بود كه در آن ابعاد مختلف اسلام به نمایش گذاشته شد.

و واقعه ی عاشورا برای زنده نگه داشتن دین پیامبر اسلام(ص) و الگو قرار دادن راه و رسم آزادگی به بار نشست.

شهادت مظلومانه سید الشهدا(ع) و یارانش در کربلا، تاثیری بیدارگر و حرکت آفرین داشت،

و امتدادهای آن حماسه ی بزرگ در طول تاریخ، جاودانه ماند تا انسانهاى دیگر از آن الگو بردارى كنند،

و در هر جامعه ‏اى كه شرائط ظالمانه ی زمان امام حسین(ع) را پیدا كرد قیام حسینى به راه افتد.

چون امام‏ حسین(ع) دیگر مختص به یك زمان و مكان خاص نیست و
براى همیشه تاریخ است و چون روحى در كالبد اجتماع بشری همچنان حضور دارد.


تاسوعـا و عـاشورا و راز جاودانگی

همه را سرگشته و حیران خود كرده این واقعه ی جانگداز عاشورا

فریاد از این همه ماتم و عزا

عجیب حكایتی است، مصائب عاشورا

عاشورا كه می‌رسد، دل‌های شیعیانش در آتش عشق حسین(ع) می‌سوزد

هر عاشقی كه واقعه عاشقانه عاشورا را خوانده باشد، به راز و رمز آن پی برده باشد، دل از این عاشقی بر نمی‌كند و هر عاشورا عاشق‌تر هم می‌شود

و راه ادامه عاشقی، سرگشتگی و حیرانی در پیمان با حسین(ع) است

سر نهادن و جان دادن بر سر پیمان با اباعبدالله است

چراکه حسین تا ابد ماندگار است و راز و رمز ماندگاری شیعه هم در ماندگاری عشق به حسین(ع) است

دل شیعه باید همواره در آتش عشق حسین(ع) خانه كند و این عشق باید زیبا بماند

دل دادن به شوق وصال حسین(ع) و ویران شدن وجود آدمی در غم آن نازنین شقایق هستی

چون حسین زیباست و راه و رسمش ستودنیست

و اكنون كه تاسوعا و عاشورایی دگر در راه است، تشنگی ما فزونی می‌یابد

عطش عشق به حسین(ع) و ارادتمندی به ابوالفضل العباس(ع) در جانمان آتش می‌گیرد و می‌سوزد

این سوز دل با همین عطش سیراب می‌شود و حسین(ع) با لبیك

چراکه لبیك به حسین(ع) و درک رسالت او، پیمان با همه خوبی‌هاست


تاسوعـا و عـاشورا و راز جاودانگی

محــرم تــو

تاسوعـا و عـاشورا و راز جاودانگی

ما را نسیم پرچم تو زنده می کند

زخمی است دل که مرهم تو زنده می کند

خشکیده بود چند صباحی قنات اشک

این چشمه را ولی غم تو زنده می کند

آه ای قتیل اشک، نفس های مرده را

شور تو، روضه و دم تو زنده می کند

ای خونبهای عشق، چه خوش گفت پیر ما:

اسلام را محرم تو زنده می کند

ما با غذای نذریتان رشد کرده ایم

جان را عطای حاتم تو زنده می کند

آقا جسارت است، ولی داغ شیعه را

انگشتر تو، خاتم تو زنده می کند

بالای تل هم آتش این قوم خفته را

آن خواهر مکرم تو زنده می کند

این کشته فتاده به هامون حسین اوست

خود را به اسم اعظم تو زنده می کند

فردای محشر و غم و طوفان وتشنگی

ما را امید زمزم تو زنده می کند

تاسوعـا و عـاشورا و راز جاودانگی

تاسوعـا و عـاشورا و راز جاودانگی

فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی را حضور تمامی دوستان اهل دل
و ارجمند  تسلیت عرض نموده و امیدواریم
عزاداری یكایك شما عزیزان مورد قبول حضرت حق قرار گیرد.

التماس دعا

 



طایفه بادکی از نسل اردشیر بابک
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

(طبق تحقیقات بعمل آمده و صحبت های بزرگان طایفه بادکی نسب این طایفه به اردشیر بابک می رسد) اردشیر بابک در یکی از دهکده های اصطخر تولد یافت به نام طیروده که از روستاهای خیر از ولایت اصطخر بود . نسب وی چنین بود : اردشیر پسر بابک پسر ملک خیر پسر ساسان کوچک پسر بابک پسر ساسان پسر بابک پسر مهومن پسر ساسان پسر بهمن شاه پسر اسفندیار پسر بشتاسب پسر کیوجی پسر کیمنش . جد بزرگش ساسان مردی دلیر و جنگاور بود و دلیری و جنگاوری او چنان بود که یکتنه هشتاد کس از دلیران و پیکار جویان اصطخر بجنگید و مغلوبشان کرد و زن وی از نژاد گروهی از شاهان فارس بود که آنهارا بازرنگیان می گفتند و نامش رام بهشت بود و جمال و کمال داشت . ساسان سر پرست آتشکده اصطخر بود که آنرا آتشکده آناهید می گفتند . ساسان از رام بهشت فرزندی دارا شد که نام آنرا بابک نهاد. (برگرفته از کتب معتبر تاریخ طبری و تاریخ یعقوبی )

فراخوانی طایفه بادکی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

از همه عزیزان و بزرگواران طایفه بادکی  خواهشمند است با اینجانب همکاری کنند و سری به این وبلاگ  بزنند و با نظرات و پیشنهادات سازنده ما را در این زمینه کمک و یاری کنید  بارها گفتم و الان هم می گویم این وبلاگ متعلق به شخص بنده نیست متعلق به نسل و طایفه بادکی است ما می بینیم  در کتب تاریخ از این طایفه اسمی برده نشده است در صورتی که بزرگترین طایفه در استان فارس ودر منطقه رامجرد و شهرستان مرودشت بوده و این ما هستیم که باید این نسل بادکی و این غیرت  و رشادت و شجاعت این مردان بادکی را در ایران و استان فارس به همه معرفی کنیم . بیاییم با هم دست به دست هم بدهیم و این نسل را دوباره زنده کنیم و همبستگی واتحاد آنها را در نسل امروز ایجاد کنیم . اینجانب فقط به خاطر عشق به این طایفه و مظلوم واقع شدن آن در تاریخ به فکر ساخت چنین وبلاگی  افتادم و  بار ها از طرف عده ای از اقوام و آشنایان این طایفه مورد انتقاد قرار گرفتم ولی همه چیز را به دل خریدم فقط به خاطر این طایفه و انشاء اله در آینده نزدیک شجره نامه تمام طایفه بادکی در این وبلاگ به ثبت خواهد رسید . و از عزیزانی هم که صادقانه و بدون هیچ غرض و کینه ما را در این وبلاگ کمک کردند و تشویق نمودند تشکر و قدردانی می کنم . واز کسانی که خاطره ای و عکسی از بزرگان طایفه دارند بفرستند ما آنرا به اسم خودشان در وبلاگ ثبت خواهیم کرد. حتما به وبلاگ خوتان سربزنید و نظر بدهید منتظر قدوم مبارک شما هستیم . به امید دیدار نظرات شما



کلمه یا عبارات قدیمی بادکی = معنی و ترجمه امروزی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

تن = تند

تهریف =تعریف

جاکن کردن = تغییر مکان دادن

جغله = پسر بچه

جل و جا = خانه و وسایل خانه

جم و جور = جمع و جور

چال = گودال

چره= چوب

چل = کتف

چو =چوب

چول شده = ویران شده

خذمت کردن = خدمت کردن

خرد و خوراک = غذا - خورد و خوراک

راست و دروه= راست و دروغ

رختخو = رختخواب

امنیه=ژاندارم

اوتنی =آب تنی

اوزار= ابزار

اوضا = اوضاع

اوقات تهلی = اوقات تلخی - عصبانیت

بغ کردن = اخم کردن

بل زمین = بگذار زمین

پف کردن = ورم کردن

تارف کردن = تعارف کردن

تتمه= باقیمانده

خاگ = تخم مرغ

شپلاق =سیلی زدن

شراک= شرور

شل و کل کردن = زخمی و مصدوم کردن

شیت و شات کردن = سرو صدا کردن

عزب = مجرد

قایمکی = مخفیانه

کپ کردن = چیزی را ریختن

کتل = کنده درخت

کتی = دولا - خم

کتی کتی = دولا دولا

کفه= سرفه

کلو = دیوانه

پرغ کردن =پرتاب کردن

شمه = توطئه

زمخت =موذی

راس = راست

زغنبوت = معادل زهر مار

خوسید =خوابید

دیشو=دیشب

چار زونی = چهار زانو 

تش = آتش

خفتی = گوشه

ارسی و پوزار= کفش

بر افتو = رو به آفتاب

ساوا = جدا 

ساهت = ساعت

برچ برچی = درخشان

بلاز کردن = شعله ور شدن آتش

 

 



رامجرد در فارسنامه ابن بلخی و ناصری
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

در فارسنامه ابن بلخی در مورد رامجرد آمده است :                              " رامجرد: ناحیتی است بر کنار رود کر و بندی بر این رود کرده بودند از قدیم باز کی آب این ناحیت می داد و به روزگار فتور خراب شده بود و ناحیت رامجرد مختل گشته اکنون اتابک چاولی آن بند را عمارت کرد و ناحیت آبادان شد و آن را فخرستان نام نهادند و هواء این ناحیت سردسیر معتدل است و غله بوم است و ربعی عظیم دارد و میوه نباشد"(فارسنامه ابن بلخي. تصحيح رستگار فسايي. ۳۰۲).

همچنین در فارسنامه ناصری آمده: " در اصل رامگرد ... از سردسیرات فارس در جانب شمال شیراز است. درازای آن از حسن آباد تا قریه بیزان ۸ فرسخ و پهنای آن از اسفدران تا نگارستان ۴ فرسخ. محدود است از جانب مشرق به بلوك مرودشت و از شمال به بلوك مايين و ابرج و از مغرب به بلوك كامفيروز بيضا و از سمت جنوب به حومه شيراز ... آبش از رودخانه كامفيروز است. در زمان قديم در جانب سرگاه اين بلوك بندي بسته بودند بعد از خرابي آن امير جلال الدين اتابك چائلي از امراي دولت سلطان آلب ارسلان سلجوقي در حدود ۵۰۰ واند اين بند را تعميري لايق نمود ..."(فارسنامه ناصري. تصحيح رستگار فسايي. ۱۳۴۳).



نخستین زیستگاه انسان درآبگرم رامجرد
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

کاوشگران ایتالیایی با بررسی اعلام نمودند که نخستین زیستگاه انسان در جلگه مرودشت در محل اشکفت گاوی واقع درجنب پتروشیمی مرودشت میباشد.« محوطه اشکفت گاوی در مرودشت فارس، نخستین بار در بررسی‌های ویلیام سامنر در دهه شصت میلادی شناسایی شد.سپس مایکل روزنبرگ باستان شناس سرشناس آمریکایی در سال 1357 خورشیدی آنجا را کاوش کرد. روزنبرگ در پایان کار، مقالاتی درباره وجود لایه‌های استقراری از پارینه سنگی زیرین (قدیم) تا فراپارینه سنگی نوشت و خبر از وجود چنین لایه های استقراری در باستان شناسی پارینه سنگی ایران و خاورمیانه داد و آن‌ها را بی‌همتا خواند»

لذا درآبگرم به جرأت می توان گفت با توجه به وجود دو چشمه پر آب (معدنی) و (گوکردی) ، و وجود غار هایی که با دست کنده شده اند و می دانیم برای سکونت انسان و احشام آنان از زمان های بسیار کهن مورد استفاده بوده و این امر تا حدود شصت سال پیش ،و در زمان پدربزرگ وپدرهای ما نیز ادامه داشته، و فاصله 14کیلومتری از غاراشکفت گاوی ،شرایط زیستگاهای نخستین انسان بودن برای آن بیشتر نیز می باشد.

همچنین،در آبگرم باتوجه یه شرایط بسیار مطلوب زندگی باستان یعنی وجود سه عامل:1-کوه،برای شکار و جمع آوری هیزم ،2- آب،که مایع آبادانی و حیات می باشد.3- دشت،برای چرای دام در فصول مختلف سال، قطعأ قبل از اشکفت گاوی که منحصرا یک غار میباشد به عنوان زیستگاه انسان مورد استفاده بوده است،و ساخت تالار بزرگ غارهای دست ساز آن نیز یکی از شگفتیهای عهد باستان است،و قطعاٌ کم نظیر است ، همچنین میتوان گفت اشراف این نقطه بر کل دشت مرودشت و پایتخت هخامنشیان حتی در دوره همخامنشیان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است،

 

{با تشکر از ش.قلی پور بخاطر ارسال این متن تفکر برانگیز و جالب}

ا



بيا تا مونس هم، يار هم، غمخوار هم باشيم
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

بيا تا مونس هم، يار هم، غمخوار هم باشيم
انيس و جان غم فرسوده بيمار هم باشيم
شب آيد شمع هم گرديم و بهر يکديگر سوزيم
شود چون روز و دست و پاي هم درکار هم باشيم
دواي هم، شفاي هم، براي هم، فداي هم
دل هم، جان هم، جانان هم، دلدار هم باشيم
بهم يک تن شويم و يکدل و يکرنگ و يک پيشه
سري درکار هم آريم و دوش بار هم باشيم
جداي را نباشد زهره اي تادر ميان آيد
بهم آريم و سر، بر گرد هم، پرکار هم باشيم
حيات يگديگر باشيم و بهر يگديگر ميريم
گهي خندان، زهم گه خسته و افکار هم باشيم
به وقت هوشياري عقل کل گرديم بهر هم
چو وقت مستي آيد ساغر و سرشار هم باشيم
شويم از نغمه سازي عندلب غم سراي هم
به رنگ و بوي يگديگر، شده گلزار هم باشيم
به جمعيت پناه آريم و از باد پريشاني
اگر غفلت کند آهنگ و ما هوشيار هم باشيم
براي ديده باني خواب را بر يگديگر بنديم
زبهر پاسباني ديده بيدار هم باشيم
جمال يگديگر گرديم و عيب يگديگر پوشيم
قبا و جبه و پيراهن و دستار هم باشيم
غم هم، شاديي هم، دين هم، دنيايي هم گرديم
بلاي يگديگر را چاره و ناچارهم باشيم
بلا گردان هم گردبده گرد يگديگر گرديم
شده قربان هم از جان و نيت دار هم باشيم
يکي گرديم در گفتار و درکردار و در رفتار
زبان و دست و پا يک کرده خدمت گار هم باشيم
نمي بينم بجز تو همدمي از "فيض" در عالم
بيا دمساز هم، گنجينه اسرار هم باشيم

.
.
شعر از فيض کاشاني

 

از تک تک افراد طایفه بادکی بزرگان و عزیزان تقاضا دارم  به این وبلاگ سری بزنن با نظرات سازنده نه مغرضانه ما را در شناساندن طایفه بادکی به نسل جوان و دیگر طوایف کمک و یاری نمایند . من میگم این وبلاگ متعلق به همه نسل بادکی است و این وبلاگ متعلق به شخص بنده نیست واینجانب برحسب وظیفه این وبلاگ را تهیه کردم و هدف و قصدم همدلی و مهربانی و اتحاد بین این طایفه است نه چیز دیگر و عده ای هم مغرضانه نسبت به این وبلاگ انتقاد می کنند به جای اینکه انتقاد سازنده داشته باشند و خواهشمندم از نظرات و انتقاداتی بی مورد خودداری کنید و نظرات و انتقاداتی که سازنده و کارساز باشد استقبال خواهد شد . منتظر قدوم مبارک شما در این وبلاگ هستیم اگر مطلبی ،  عکسی و خاطراتی از بزرگان طایفه دارید حتما" برای ما بفرستید در وبلاگ به اسم  شما ثبت خواهد شد . با تشکر                  



لهجه بادکی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

در بعضی کلمات کلمه کاملا" اصل خود را از دست می دهد .

کلاغ = => قلاغ       کفگیر= = > عصم      رعد و برق = = > غر تراغ       پشه = = >پخشه     

تگرگ= = >تغر         گرد و خاک = = >  دیلاخ         تخم مرغ = = > خاگ     ریسمان = = > شریق

بام خانه = = > بون       چوب = => چیله       کاسه ==> شرطی     و...............

در بعضی کلمات جای   ( ی) از   ( او )  استفاده می شود .

بید = بود        خربیزه = خر بزه

در بعضی کلمات حروف حذف می شود

چهار = چار     چاه  = چا     ماست = ماس      انار = نار     دست = دس    



کلمات و لهجه بادکی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->


اوزه دراز = بد آوازه
اُوره = تاب
اَلیق = علوفه ای که برای گاو از تفاله درست می کنند
اَرقه = شیطان – بازیگوش
آلیده = چیزی به ظرف آغشته باشد
اوزه (بز اوزه ) = بزی که گوشش سفید وبدنش سیاه باشد
آشپاله = آبکش – صافی
اِسدَم = گرفتم
اَرچل = اذیت کن
اُخت نبودن = عادت نداشتن
اُسَر = آن طرف
اَو نان جوش = اشکنه – یک نوع غذا
آب پلو = پَسآب
اَوقمو = جای ایستادن آب
اُتُل = اتومبیل
آپاردی = زیرک
آرد بیز = الک
آرمه = زن بارداری که هوس کند – ویار
آزگار = یک مدت – زمانی
آسک = آسیاب
آموخته = عادت کرده
اِشکزه = هیزم
اُغُر ( بد اُغُر ) = بد اخلاق
اَلا بختکی = همین جوری
اَلُم = ارزن
اَلَم شنگه = دعوا
اَلو گرفتن = آتش گرفتن
اِلوار شدن = حالتی که نتواند از جا بلند شود
اَلَه وَ له = در هم بر هم
اُوزیده = آویخته
اَرجین = درخت اَرژن
آرخولوق = یک نوع لباس
اِشکم = شکم
اِشتو = عجله
اَلشت = عوض
اُسا = آن وقت
اوکش = خورجین لکی = همین جوری
اوشه = حیاط
اَردَم نداره = عار و تقلید نداره
آفتین = آستین
آرقید = دسته ی سه پایه ای که با آن مشک میزنند
اورسی = کفش
آلو = سیب زمینی
آریس = عروس
اور = ابر
ابر کوار = آسمان ابری ( ابر لای )
اُورد = آورد
آمدک = آمد
اَنومه = بد شکل
اِنتلای = مریض
اُوری = وارونه – برعکس
 
 



بازسازی تخت جمشید
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 



بازسازی آثار باستانی تخت جمشید و پاسارگاد
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 



شجره نامه خدایار کریمی ( دانیال _ خوشیار _ علی قاسم _ خدا خواست ) از بز رگان طایفه بادکی در کوه سبز
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

عکس خوبیار کریمی فرزند دانیال کریمی از بزرگان طایفه بادکی که در روستای کوه سبز رامجرد زندگی می کند

خدایار _ ( خوشیار _ دانیال _ علی قاسم _ خداخواست )

خوشیار - ( امراله _ اسداله _ سیف اله _ نعمت اله _ خدامراد _ روح اله _ بدیع اله )

دانیال - ( علی قربان _ عمان _ حاج حسن _ حسین _ خوبیار )

علی قاسم _ ( اکرم _ گرام _ کیومرث _ حجت اله _ افلاطون _ فرهنگ )

خداخواست ( فرزندی نداشته ) این گروه جزء طایفه بادکی هستند (ده یکی )  ده یکی : دولت قوام که در زمان قدیم از طوایف مالیات می گرفته یکی از طوایفی که آن زمان مالیات به قوام می داده طایفه بادکی بوده که این گروه ده به یک به قوام مالیات پرداخت می کرده به همین خاطر می گویند ده یکی .



تصویر حرم امام حسین و ابوالفضل عباس
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

امروز ضریحی از راس‌الحسین در مسجد جامع اموی دمشق وجود دارد که دوستداران امام‌حسین(ع) از نقاط مختلف جهان را به خود جلب می‌کند.

این محل در واقع همان مکانی است که سر امام‌حسین (ع) به یزید بن معاویه تحویل داده شد.

در شهر حلب نیز مسجدی است که بر روی یک تخته سنگ اثری از خون سر مبارک مشاهده می‌شود به این معنی که سربازان یزید هنگام استراحت در این محل، سر امام حسین را روی این تخته سنگ قرار دادند. از همین رو امروز این محل مسجد «النقطه» نامیده می‌شود.

این محل پیش از آغاز بحران سوریه هر روزه پذیرای تعداد زیادی از زائران بود.

 



چگونگی کشف تخت جمشید و منشور کوروش
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

تخت جمشيد به عنوان يکي از قديمي ترين آثار عظيم به جا مانده از دوره هخامنشيان گرچه هميشه در آن منطقه وجود داشته است اما اولين تلاشها براي اکتشاف آن در دهه 30 ميلادي آغاز شده است.
کد خبر: 12913
تاریخ درج: 
20 /آبان /1391
 

 
به گزارش خبر آنلاين - در سال1310ش/ 1931 مؤسسه شرق‌شناسي دانشگاه شيکاگو مسئوليت حفاري و مرمت در تخت‌جمشيد را برعهده گرفت. در اين سال پروفسور جيمز. اچ. برِستد مدير مؤسسه که خود مصرشناس پرآوازه‌اي بود، پروفسور ارنست هرتسفلد را به‌عنوان مدير هيات اعزامي به تخت‌جمشيد منصوب کرد. حمايت مالي اين طرح را خانمي امريکايي که نمي‌خواست نامش فاش شود برعهده داشت و محمدتقي مصطفوي نماينده دولت ايران در اين طرح بود. 

 
هرتسفلد، پيش از آنکه از سوي مؤسسه شرق‌شناسي به اين سمت منصوب شود، براي انجام تحقيقات به تخت‌جمشيد سفر کرده بود. وي نخست در سال 1284ش/ ‍1905 در بازگشت از حفاري منطقه آشور از تخت‌جمشيد ديدار کرد و پس از بازگشت به برلين حاصل تحقيقات خود را در کتابي، که با همکاري فريدريش زاره نگاشت، منتشر کرد. هرتسفلد در اين کتاب براي نخستين بار نظرات خود درباره هويت افراد منقوش در سنگ‌نگاره‌هاي مقابر سلطنتي را ارائه کرد. وي بعدها اين نظرات را تصحيح نمود. او بار ديگر در بهمن 1301ش/ فوريه 1923 به تخت‌جمشيد بازگشت و اين بار تا 1303ش/ 1925 در ايران ماند.

 
بخشي از هزينه اين طرح را انجمن فوريت‌هاي علوم آلمان برعهده گرفت و بخش ديگر آن از کمک‌هاي دو نفر آلماني و امريکايي به‌اضافه هدايايي از جانب پارسيان هند تأمين شد. هرتسفلد در اين مدت پلاني از کل محوطه و حدود 500 قطعه نگاتيو تهيه کرد. همچنين به سفارش دولت وقت ايران گزارش مفصلي دربارهتخت‌جمشيد نوشت که در آن به وضعيت آثار به‌جاي‌مانده به همراه نقشه موقعيت آن‌ها، وضعيت حفاظت از بقايا، شرح عمليات بازسازي، و تخمين زمان و هزينه‌ها اشاره شده بود. در سال 1307ش/ 1928 فريدريش کرفتر، که معمار بود، براي تدقيق نقشه‌ها به وي ملحق شد و در زمان توليت مؤسسه شرق‌شناسي دانشگاه شيکاگو بر طرح مذکور همچنان همراه وي ماند.

 
همان‌طور که گفته شد در سال 1310ش/ 1932 مؤسسه شرق‌شناسي دانشگاه شيکاگو مسئوليت طرح را برعهده گرفت و هرتسفلد در اين سال چهار عضو جديد به گروه افزود: کارل برگنر معمار، دکتر آلکساندر لنگسدورف تاريخ‌دان با تخصص در زمينه آثار پيش از تاريخ، دانلد اي. مک‌کون از موسسه شرق‌شناسي دانشگاه شيکاگو، و يک عکاس حرفه‌اي به نام هانس فون بوس. مهم‌ترين اقدامات هرتسفلد در اين مدت عبارت‌اند از: خاک‌برداري حرم خشايار، کشف بقاياي رنگ روي پيکره‌هاي شاه و ملازمانش در درگاه شمالي عمارت شورا، کشف کتيبه تأسيس کاخ جنوب ‌شرقي، کشف کتيبه تأسيس کاخ صدستون، کشف مجموعه الواح گلين تخت‌جمشيد، کشف الواح زرين و سيمين با کتيبه‌اي از داريوش مربوط به تأسيس کاخ آپادانا. اشميت در مقياسي وسيع به کاوش در مجموعه و محوطه آن ادامه داد. اعضاي هيات اعزامي به سرپرستي وي سال‌به‌سال تغيير مي‌کردند. به گفته اشميت مهم‌ترين اکتشاف دوران سه‌ساله اقامت وي در تخت جمشيد عبارت‌اند از: کشف لوحه سنگي به خط ميخي مربوط به احداث بناي کاخ آپادانا؛ و کشف ظروف پذيرايي مجلل و غنائم مصري، بين‌النهريني، و يوناني. گروه کاوش در اين مدت مجموعه بسيار غني و مفصلي از مدارک شامل عکس‌، طرح، و نقشه تهيه کردندکه در بايگاني مؤسسه نگهداري مي‌شود. در واپسين سال‌هاي مأموريت مؤسسه شرق‌شناسي دانشگاه شيکاگو در تخت‌جمشيد موزه دانشگاه فيلادلفيا و موزه هنرهاي زيبا در بوستون نيز در کار کاوش با آن‌ها همراه شدند تا از عهده کار وسيعي که در دست بود برآيند. با شروع جنگ‌جهاني دوم در سال 1318ش/ 1939 فعاليت حفاري اين مؤسسه در تخت‌جمشيد متوقف شد.

 
کشف منشور کوروش

 
سال 1258 خورشيدي/ 1879 ميلادي به هنگام کاوش‌هاي باستان‌شناسي گروه بريتانيايي در محوطه باستاني بابل در بين‌النهرين هرمزد رسام، باستان‌شناس بريتانيايي آسوري‌تبار، استوانه گلي‌اي را يافت که شامل نوشته‌هايي به خط ميخي بود. جنس اين استوانه از گل رس است، 22,5 سانتي‌متر طول و 11 سانتي‌متر عرض دارد و دور تا دور آن 45 سطر (به جز بخش‌هاي تخريب‌شده) به خط و زبان اکدي (بابلي نو) نوشته شده‌است. بررسي‌هاي بعدي نشان داد که نوشته‌هاي استوانه در سال 538 پيش از ميلاد به فرمان کوروش بزرگ پس از شکست دادن نبونيد و تصرف کشور بابل، نوشته شده‌است. اين اثر در نيايشگاه اِسَگيله (معبد مردوک) در شهر بابل قرار داده شده بود. در حال حاضر اين لوح سفالين استوانه‌اي در بخش «ايران باستان» در موزه بريتانيا نگهداري مي‌شود. از سوي ديگر، در سال 1375 آشکار شد که بخشي از يک لوحه استوانه‌اي که آن را متعلق به نبونيد پادشاه بابل مي‌دانستند، در حقيقت پاره‌اي از استوانه کوروش بزرگ، از سطرهاي 36 تا 43 است. پس از اين آگاهي، اين پاره از لوح استوانه‌اي که در دانشگاه ييل (Yale) در آمريکا نگهداري مي‌شد، به موزه بريتانيا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلي پيوست گرديد.
 
 


گلایه از بعضی ها
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

با سلام خدمت تمامی عزیزان و قوم خویشان طایفه بادکی من از زمانی که این وبلاگ را نوشتم هدف و قصدم معرفی طایفه بادکی بوده و خواهد بود و انتظار دارم که با اینجانب همکاری کنید و انتقا دات سازنده و بدون قصد و غرض را ارائه بدهید و بارها از طرف عده ای نسبت به این وبلاگ انتقادات بی مورد  شده است و این انصاف نیست که این طایفه ای که هیچ کس به فکر معرفی آن در استان فارس حتی در کشور نبوده این طوری فکر کنیم . بیاییم مثل سایر طوایف دیگه این طایفه را به نسل امروز طایفه بادکی و دیگر اقوام معرفی کنیم و شجاعت و غیرت مردان این طایفه و اتحاد و همبستگی که بین این طایفه بوده را بیان کنیم . بازم عرض می کنم این وبلاگ متعلق به همه طایفه بادکی است متعلق به من نیست و اگر در این وبلاگ از بعضی ها اسم برده می شود و خاطراتی از آنها گفته میشه این مطالب را اشخاص و افراد قدیمی بیان می کنند که در نظرات بیننده این مطالب است که در وبلاگ به نمایش گذاشته میشه . و اگر مطالبی  در این وبلاگ راجع به اشخاص و بزرگان طایفه بادکی نوشته می شود با اجازه آن افراد و خانواده شان است .  امید این است که برای معرفی این طایفه با ما یعنی وبلاگ طایفه بادکی همکاری لازم را انجام دهید و عکس و خاطرات این طایفه را برای این وبلاگ بفرستید  خوشحال می شویم که با انتقادات سازنده و کار ساز ما را کمک کنید . منتظر نظرات و پیشنهادات شما عزیزان هستیم .  



در فکر هم و یار هم باشیم
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

در فكر هم و يار هم، غمخوار هم باشيم "فرمایشات آیه الله محمد تقی بهجت" انبياء و ائمّه ـ ((ع)) ـ نيامده‏ اند كه بگويند مردم از دنيا هيچ بهره ‏اى نداشته باشند، بلكه آمده ‏اند طريقه ‏ى دنيا دارى با سعادت و عزت و... را هم به ما نشان بدهند. انفاق، احسان، صداقت، دوستى و محبّت و در فكر هم بودن يكى از راه‏هاى سعادت دنيوى ما است.اگر در فكر هم، يار هم، غمخوار هم باشيم، در واقع در فكر خود هستيم و در نتيجه دنياى خود را هم نگهدارى كرده ‏ايم.



وسایل و ابزارآلات دوره قدیم
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

چرخ چاه و دول(دلو)و آسک

هاون سنگی

چرخ ریسندگی

سماور نفتی و چراغ فانوسی برای روشنایی و چراغ گردسوز و...

مُهر خرمن :برای مهر وموم کردن خرمن

اوسین و غربال 

رکاب فلزی برای اسب سواری

سنگ برای ساییدن گیاهان دارویی

جاجیم وگلیم

خمره رنگرزی

ترازو و داس و کلوخ کوب و کوزلکوب برای جدا کردن گندم یا جو از کاه

آسک 

زنگوله که به گردن گاو می بندند

وسایل کفاشی مانند درفش ،سوهان،قلاب و...

دو کارد، برای جدا کردن پشم گوسفندان

برای دیدن ابزار دیگر اینجا کلیک کنید

 

 



طایفه بادکی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 


منبع: دانشنامه ویکی‌پدیا

پل تاریخی زمانخان نَفَر در مجاورت شهر سامان در استان چهارمحال و بختیاری واقع شده است. تفکر اولیه ساخت پل در این مکان به دوره ساسانیان برمی گردد. این پل به دستور زمان‌خان رئیس ایل نفر از ایلات ترک زبان استان فارس و از سرداران معروف شاهان صفوی که زمانی دامنه کوچ آنها تا منطقه «سامان» می‌رسید بر روی رودخانه زاینده‌رود احداث گردید. لازم به ذکر است که به دلیل اینکه عشایر ترک زبان جنوب را بیشتر به نام ایل بزرگ قشقایی می شناسند. لذا در بعضی منابع «زمان خان نفر» را به اشتباه به عنوان یکی از سران ایل قشقایی معرفی می کنند. بر اساس فرهنگ لغت دهخدا و فارسنامه ناصری «ایل نَفَر مرکب از ۱۶ طایفه می باشد.» که فارسنامه ناصری در جلد دوم در صفحه ۱۵۸۵ طوایف ایل نفر را دقیقاً به شرح زیر معرفی کرده است ۱- باده کی ۲- تاتم لو ۳- چنگری ۴- دولو خان لو ۵- «زمان خان لو»: سلسله خوانین ایل نفر از این تیره می باشند. ۶- ستارلو ۷- سنجرلو ۸- شولی ۹- طاطم ۱۰- جن ۱۱- عراقی ۱۲- قادلو ۱۳- قبادخانلو ۱۴- قره باجغلو ۱۵- قیدرلو ۱۶- لر. در ضمن فرزندان و نواده گان «زمان خان نفر» از مشاهیر استان فارس بوده اند که ریاست «ایل نفر» و « ایل بهارلو» را برعهده داشتند که شرح آنها در کتاب فارسنامه ناصری در جلد دوم در صفحه های ۱۵۸۳- ۱۵۸۴- ۱۵۸۵ بدین صورت آمده است: «حاج حسین خان نفر در زمان دولت نادرشاهی و سلطنت نواب کریم خان اعتباری تمام در مملکت فارس داشت، راتق و فاتق امور دیوانی بود و حکومت «ایل نفر» و «ایل بهارلو» در در کف کفایتش به اقتدار می گذشت و بعد از وفات او خلف صدقش محمد تقی خان نفر به جای پدر برقرار گردید و بعد از وفات او خلف صدقش: مجمع آداب و رسوم، مالک الرقاب منثور و منظوم، قدوه بزرگان و زبده خوانین زمان،صاحب کمالات، ناظم ابیات، نادره زمان: علی اکبر خان نفر شاعر«انجم» تخلص، بعد از وفات پدر به حکومت ایلات نفر و بهارلو برقرار گردید و در ایام جوانی چند سال در اصفهان توقف کرده، فنون عروض و قافیه را بیاموخت و در خدمت جناب آقای حاجی محمدحسین خان صدر، والی اصفهان، محرم راز و مخزن اسرار گردید و بعد از وفات والد خود به شیراز آمده به حکومت «ایل نفر» و «ایل بهارلو» برقرار گردید و در زمان فرمانروایی نواب اشرف والا، فریدون میرزا،فرمانروای مملکت فارس در سال ۱۲۵۳ و ۴ (۱۲۵ )و۵ (۱۲۵ ) به منصب ایشک آقاسی باشی سرافراز گردید و در سال ۱۲۶۹ وفات یافت.» لازم به ذکر است هم اکنون بازماندگان «زمان خان نفر» به نام «طایفه زمانخان لو» در شهر مرودشت در محله «نفرآباد» که نام رسمی آن نیز خیابان «ایل نفر» می باشد، زندگی می کنند.

پل «زمان خان نَفَر» یکی از بناهای با ارزش و قدیمی استان چهار محال و بختیاری است که دارای دو دهانه و ۳۰متر طول است و ارتفاع ۱۲ متر و با دو دهنه در نزدیکی شهرک سامان بر روی رودخانه زاینده رود بر روی سه پایه سنگی طبیعی بنا شده و در ۲۹ کیلومتری شمال شهرکرد قرار دارد. قرار گرفتن پل «زمان خان نفر» بر روی آبهای زاینده رود و وجود مناظر طبیعی چشمگیر اطراف در کنار اقدامات عمرانی انجام شده، این منطقه را به یکی از قطب‌های گردشگری استان چهارمحال و بختیاری تبدیل کرده است. در ادوار گذشته ایلات و عشایر «بختیاری»، «قشقایی» و «نَفَر» از روی آن آمد و شد می کردند و دو بار یکی در سال ۱۲۰۲ توسط کارگزاران حکومت صفوی و بار دوم در سال ۱۳۲۱ شمسی به وسیله حاج عبدالحسین قزوینی مالک قریه جمعالی به طور کامل تعمیر و مرمت شد. استحکام این پل با احداث دیوار سنگی در طرفین آن، دو چندان شد. منطقه پل «زمان خان نفر» دارای آب و هوای معتدل و بسیار لطیف و پاکیزه است و در روزهای تعطیل پذیرای سیل گردشگران می باشد. بیشتر ماهیان این رودخانه ماهی قزل آلای وحشی (گوشت صورتی ) می باشد و جریان آب رودخانه بسیار تند است. اطراف پل «زمان خان نفر» مملو از باغ های فراوان با درختان گوناگون میوه می باشد که مناظر بدیع و شگفت­انگیزی را بوجود می آورند. درختان هلو، بادام و گردو در این منطقه بسیار خوب به بار می نشیند

 



طایفه بادکی متعلق به همه شما ست
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

هدفم از ایجاد چنین وبلاگی پرداختن به سبک زندگی ، گفتمانهای حاکم در دوره های مختلف تاریخی ، ایین ها و اداب و رسوم ، ادبیات ، اشعار و ورزشهای سنتی و مواردی از این دست در خصوص فرهنگ و فضای عمومی سرزمین آباء و اجداد طایفه بادکی  خواهد بود که هر از گاهی بدانها خواهیم پرداخت . با ارائه نظرات خویش یاریگر ما باشید .
همچنین دوستانی که مایل به لینک سایتشان در این وبلاگ هستند، در نظر داشته باشند که تنها سایت هایی که به لحاظ محتوی و مضمون با این نوشته ها سنخیتی داشته باشد در پیوندهای وبلاگ قرار خواهد گرفت.
این وبلاگ متعلق به همه است اینجانب تا این اندازه که از عهده ام بر آمده این وبلاگ را راه اندازی کردم و تمام مواردی که نوشته شده از کتب های معتبر و افراد قدیمی طایفه بادکی ذکر شده است و در این وبلاگ بیان شده است ودر آینده نزدیک شجره نامه تمامی افراد طایفه بادکی که گرد آوری شده است در این وبلاگ به ثبت خواهد رسید و از تمامی صاحب نظران و دوستان گرامی و اساتید این خواهش را داریم که در گرد آوری و حقایق تاریخی این طایفه بزرگ و سرشناس در استان فارس که مظلوم واقع شده است ما را کمک و یاری فرمایند که بتوانیم این قوم و این طایفه را بیشتر به نسل جدید و جامعه بشری معرفی نماییم . منتظر قدوم شما عزیزان هستیم . یا علی مدد .
با سپاس



شیر هم دونی در قدیم (طایفه بادکی)
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

شیر هم دونی بدین شکل بود که چند خانواده باهم جمع می شدند و شیرهای گوسفند ها را می دو شیدند هفته یک بار خونه ی یک نفر شیر ها را داخل دیگ بزرگ جمع می کردند و در همان محل روی دیوار کیش می کشیدن یک ضربدر روی دیوار خشتی به عنوان شمارش می کشیدن تا یک هفته این شیر خونه ی یک نفر بود . واگر کسی از این خانواده ها به ماست ،کره ،دوغ،کشک احتیاج داشت از آن خانواده ای که شیر خونه اش بود می گرفتند .هفته بعد خونه ی خانواده دیگری بود همین طور این رسم و رسوم شیر هم دونی خونه به خونه می چر خید .



خاطراتی از دوران قدیم (طایفه بادکی)
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

بدون واسطه جریان را از پدرم و حاج اکرم امیری شنیدم که آنها نیز شروع ماجرا را به نقل از عزیز بگ بیان می کردند.احمدبیگدر حاج نبی اله ستوده و نعمت اله ستوده) خودش را هراسان به منزل پدرم (شیرمحمد)که در بالای سیلوهای مجتمع گوشت فعلی بوده میرساند.در مسیر بهرام آقایی(پدر علی آقا )نیز با آنها همراه می شود و در جمع به یازده سوار میرسند اما فقط سه نفر تفنگچی دور برد بوده اند وبقیه دم پر داشته اند.قاصدی را نیز به سمت پدر یداله بیگ کشاورز یا خودش میفرستند.هنوز به راه معدلی فعلی نرسیده بودند که صدای تیراندزیهای زیادی شنیده می شود.وسپس قطع میشود.با نظر پدرم کسانی که دم پر داشته شروع به خالی کردن تیرشان برای ترساندن دشمن میکنند از سمت باغ فعلی سرهنگ صدای تیری شنیده می شود برای آنکه محاصره نشوند

بازهم با نظر پدرم دو گروه میشوند و عده ای با یک تفنگ دور زن به سمت باغ سرهنگ و دامنه کوه حرکت میکنندو پدرم و احمد بیگ بسمت رودخانه میروند و در هردو گروه به تیراندازی با دم پر بدون گلوله ادامه میدهند.دزدان با شرایط پیش آمده فرار می کنند.هرچند رد دزدان را تا کوههای گرم آباد فعلی نیز دنبال میکنند اما نتییجه ای نمی گیرند.مدتی طول میکشد تا پدرم و احمد بیگ، عزیزبیگ ومحمد میرزا را در وضعیت بسیار بدی می بنند.محمد میرزاکه تیر به شکمش خورده بوده و بعلت خونریزی زیاد فوت شده بوده . و ازعزیز بیگ نیز خون زیادی رفته بوده که بعداٌخوب میشود اما دستش پس از آن دچار مشکل جدی میشود . هر دو را میآورند .مرحوم عزیز بیگ تا وقتی زنده بوده از پدرم در عین جوانی در آن موقع با عنوان شیر مرد یاد میکرده.هرچند در زمان زنده بودن عزیزبیگ نیز بسیاری از بادکیها از پدرم حرف شنوی داشتند اما احترام پدرم به وی مانع از دو دستگی در طایفه بادکی شده است . و بعد از فوت عزیز بیگ تقریباٌ همه کاره آبگرم و رهبری مرکزی طایفه بادکی ،با پدرم (شیرمحمد)بوده { پدرم هفت خاله اش همسر مردان بزرگ و با نفوذ منطقه بوده اند وبا شجاعت ومحبوبیتی که داشته درهمان جوانی بسیار طرفدار داشته است.وحتی در طایفه قره قلاق نیز محبوبیتش خاص بوده.}    

باتشکر از آقای ع قلی پور که این خاطرات را برای ما فرستادند .



مردم شناسی در آبگرم و بادکی پارسی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

مهمترین کارهای عملی مردم شناسی در آبگرم توسط "هنری فیلد"، "مردم شناس شهیر امریکایی"  که در سال 1934میلادی(1313 ه ش)بعنوان "سرپرست هیئت اکتشافی مردم شناسی موزه فیلد امریکا" به ایران آمده انجام شده است،متاسفانه به علت شیوع بیماریهای واگیر در منطقه و مسدود کردن اکثر غارها به علت مرگ دسته جمعی دامهایی که شب در غارها(بعنوان آغل)بسر برده بودند.وی وتیم همراهش موفق به تحقیق جامع بر روی این غارها نمی شود.اما در گزارشاتی که ثبت کرده و امیدواریم بزودی صفحات انگلیسی و ترجمه نشده آن بدستمان برسد و در وب قرار گیرد.آبگرم را یکی از قدیمیترین سکونت گاه های قوم پارس معرفی نموده است.وهیچ وجه اشتراکی بین بادکی ها و  ایلات خمسه نمی بیند.و با تاکید بر استخوان بندی آنها و گویششان و رفتارشان آنها را به مردان زاگرس مرکزی نزدیکتر میبیند.به همین خاطر آنها را از اقوام اولیه ایران می شمارد.و به ارتباط نزدیک آنها با قشقایی ها اشاره دارد که در سایر ایلات خمسه مشاهده نمی شود. 

 

 نظریه "فدریک بارث"نیز تاکید دارد  "بادکی ها به لهجه فارسیی سخن می گویند که  در سایر ایلات خمسه مشاهده نمی شود و زبان دوم آنها به ترکی قشقایی نزدیک است و با ترکی باصری ها و سایر ایلات خمسه تفاوت دارد " 

در تحقیقات بارث نیز چنین به نظر میرسد که خاندان قوام (رهبران ایل خمسه) با اهداف سیاسی با نفوذ و ارعاب در طایفه بادکی،آنها را متقاعد میکنند در قالب ایل نفر قرار گیرند و یک اتحادیه ساخته می شود و سرکردگی آن به یک "اعیان زاده شهری" که "به ندرت در ایل ظاهر می شود" واگذار می گردد.وی نیز تلاش می کند تا جایگاه خود را در ایل مستحکم نماید ، نتیجه اینکه،"قوامی ها" برای تسلط بر "ایلات خمسه" و مقابله با قشقایی ها سعی داشتند علاوه برآنکه مانع اتحاد،بادکی ها و قشقایها شوند،به گونه ای با قرار دادن آنها در ایل نفر تسلت کاملی نیز بر آنها داشته باشند،همچنین با مهاجرتهای اجباری در"طایفه بادکی" توازن جمعیتی را نیز به نفع "گماشتگان" و "نیروهای بومی هوادار" خود تغییر می دهند{مهاجرت بسیاری از بادکی ها به بختیاری و حتی ایلات قشقایی در این زمان رخ میدهد}.

با تشکر از تحقیقات دکتر ک.قلی پور و ارسال این پست پرمحتوا



عزیزبیگ از بزرگان و شیر مرد طایفه بادکی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

واقعه کشته شدن میرزا محمد(پدر حاج علی محمد قربانی)

این واقعه در اردیبهشت ماه 1297 هجری شمسی رخ داده و در سال1326 توسط "عزیزبیگ" بادکی(پدر دادرس ستوده—پدر بزرگ صمد ستوده) که همراه "میرزا محمد" بوده برای آقای یوسف علی میرزائی نقل شده است.

یوسف علی میرزایی چنین نقل می کند:

 حدود 9سالم بود و در حوالی پل کانال(مجاور ساختمان تعمیرگاه سابق شهرک طالقانی) و حوالی منزل(چادر) عزیزبیگ مشغول چرای گوسفندان بودم، که عزیز بیگ که دیگر سنی از اوگذشته بود(ولی همچنان قبراق) چشمش به من افتاد و پرسید بچه جان :بچه کی هستی؟گفتم: پسر جوزعلی و برادر زاده طاهرمیرزا قراقولاغ .پرسید تو پسر [مرحومه] سلطنت هستی ،گفتم بله.عزیز بیگ پشت دست خود زد و گفت خدارحمتش کنه[البته قدیمی ترها بهترمی دانند - مرحومه سلطنت( وفات در سال1325 ه ش، دختر ملا پیرمراد و خواهر کاکاجان و رضاخان اسدی) به لحاظ مدیریت وسالاری ، سرآمد زنان وبیشتر مردان عصر خود بود که در آینده از ایشان هم خواهیم گفت].عزیز بیگ سپس گفت بچه جان بیا واقعه ای را برایت تعریف کنم ، برای آینده خوب است.

و عزیز بیگ نگاهی به دور دست انداخت و چنین ادامه داد :

منزلمان گزستان بزرگ  بود[گزستان بزرگ به اراضی حدفاصل اسفدران ،کوه سبز،فخرآباد و پل نو گفته می شد که در آن زمان همچنان که از نامش پیداست پوشیده ازانبوه درختان گز بوده]. بعد از ظهر یکی از روزهای بهاری که در منزل مشغول استراحت بودیم سر و صدایی بلند شد . گفتند 9 سوار راهزن ازطایفه "دوقوزلو"قشقایی رمه اسب بادکی وقراقولاغ(حدود15 راس اسب) را به سرقت برده و به سمت پل رودخانه می برند. بلا فاصله من [عزیز بیگ] و میرزا محمد که بزرگ طایفه بود تفنگ برداشته ،سوار اسب شدیم ، به سرعت از حاشیه رودخانه به سمت پل رودخانه تاختیم وبه خاطر اینکه رمه اسبها به کندی حرکت می کردند ،راهزنان  را دور زدیم و زودتر آنها در محل "یخچال" [یخچال به له(زمین پست) واقع در حدفاصل اراضی پل نو و چمنی گفته می شد (حدود500متر دورتر از تلمبه عبداللهی )] راه را برآنها بستیم .پشت کانال (جوی) اسفدران سنگر گرفته و با سارقان درگیرشدیم. عزیز بیگ نفس عمیقی کشید و ادامه داد ؛ ما پشت جوی اسفدران وپشت به رودخانه سنگر گرفته بودیم و میرزا محمد به فاصله کمی سمت چپ من بود .بعد از مدتی درگیری و تیر اندازی متقابل ، اسبها آزاد شدند. بعد از آزاد شدن اسبها  به میرزا محمد گفتم که اینها شکست خورده اند ونتوانسته اند اسبها ببرند و عصبانی هستند، از جایت تکان نخور تا ببینیم چه می شود. اگر جابجا شویم مورد هدف قرار میگیریم.در همین حین میرزا محمد برای اینکه ببیند اوضاع چگونه است نیم خیز شد وسروسینه اش از جاییکه سنگر گرفته بودیم بالاتر آمد. ناگهان صدای ناله بلند شد.بله میرزا محمد هدف تیر مستقیم راهزنان قرار گرفته بود.من به سرعت به طرف او حرکت کردم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است. هنگام حرکت زیر پایم خالی شد و تعادلم را ازدست دادم و دستم از خاکریز بالا آمد که تیری هم به مچ دست چپ من خورد .خوشبختانه تیر به استخوان برخورد نکرد.به هر ترتیبی بود خودم را به بالای سر میرزا محمد رساندم.متاسفانه تیر مستقیما به سینه ایشان اصابت کرده و کشته شده بود. مچ دستم که تیر خورده بود با دستمالی که همراه داشتم بستم ، دوباره دست به تفنگ شده به تیر اندازی ادامه دادم . اگر یک گلوله من شلیک می کردم چندین گلوله به طرف من شلیک می شد وهر طور بود مانع بردن اسبها شدیم..در همین هنگام سوارانی از بادکی و قراقولاغ از دور نمایان شدند که به محض اطلاع به کمک ما آمده بودند.راهزنان که از دور متوجه سواران مسلح شده بودند فرار را بر قرار ترجیح داده ، متواری و اسبها آزاد شدند.درنهایت جنازه میرزا محمد را روی اسبش گذاشتیم و بازگشتیم.

و امروز شاید همان آینده ای باشد که عزیزبیگ گفته بود تا بدانیم گذشته گان که بودند وچه کردند واین چنین برگ زرین دیگری از دلیرمردی و شجاعت نیاکان سرزمینمان ورق خورد(روحشان شاد)

     منبع و ماخذ : وبلاگ پل نو رامجرد                                                               جهان بین میرزایی 20/12/1390



تقسیمات خطه فارس (رامجرد)
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

برطبق تقسیمات رسمی که عربها با آن مواجه شدند وآن را بعد رعایت کردن فارس به پنج ولایت تقسیم می شده : اصطخر،شاپور،اردشیرخُره ،ذارابگرد(داراب)،و ارجان

ابن خردادبه ، قدامه و اصطخری همه دراین باره اتفاق نظر دارند  اظهارات سوای فسا و شیراز بوده است . ابن رسته هفت ولایت را می شمارد .ولایت و سه ناحیه یاد میکند و شیراز را ششمین ولایت می شمارد سه ناحیه عبارتند از رودان ،نیریز،خسو،مع هذا محتمل نیست که این اطلاعات متناقض در اثر تغییراتی باشد که طرز اداره وجود دانسته است . خود مقدسی تصدیق دارد که حتی در زمان او شیراز در فهرستهای رسمی ، حوزه اداری خاصی نبوده و ازاین هم پا فراتر می گذارد و می گوید که شیراز از توابع اصطخر بوده است تقسیم این ناحیه را به پنج ولایت می داند: ولایت اصطخر ،ولایت شاپور ،ولایت اردشیر خُره،ولایت دارابگرد ،ولایت ارجان .

1- ناحیه رامجرد جزءولایت اصطخر ازنظر تقسیم بندی قرار دارد . در تاریخ تصرف این سرزمین به دست مسلمانان این نقطه ( رامجرد) دارای اهمیت خاصی بوده است . در اینجا بود که طلایه سپاه مسلمانان در حمله به اصطخر با دشمن که ازآنجابه استقبال شان آمده بود مصادف شد فرمانده طلایه سپاه کشته شد و این بر خورد چنانکه به نظر می آید نزدیک بود به زیان مسلمانان پایان یافت. در این هنگام قسمت اصلی سپاه به قیادت ابن عامر در رسید و دشمن را وادار به فرار و بازگشت به اصطخر کرد .

در ناحیه رامجرد قلعه سعید آباد قرار داشت اصطخری در باره آن می گوید :بر فراز کوهی با شیب تند قرار دارد . راه وصل به آن به یک فرسخ بالغ می شود . در دوره قبل از اسلام به قلعه اسفند باد شهرت داشت . در روزگار اسلام در زمان خلافت علی ابن ابی طالب زیاد در اینجا مستقر شدند و ازآن هنگام قلعه به نام او نامیده شد . در حدود اواخر دوره حکومت بنی امیه منصور ابن جعفر ،والی فارس در این دیار سنگر گرفت . حال دیگر قلعه بنام او نامیده شد . وبه قلعه منصور شهرت یافت . از آن پس مدتی متروک ماند . آنگاه محمدبن واصل الحنظلی حاکم فارس به مرمت آن همت گماشت وبه همین دلیل نام وی بر آن ماند . بعد وقتی یعقوب لیث او را به اسارت گرفت ،هنگامی توانست قلعه را وادار به تسلیم کند که محمد بن واصل به امر فرمان داد. یعقوب امر کرد قلعه را ویران کنند ،اما چون بدان احتیاج داشت بار دیگر آن را ساخت و زندان کسانی قرار داد که منفور وی بودند ولی به هر تقدیر به قتلشان راضی نبود .


منبع و ماخذ : جغرافیای تاریخی فارس -  تالیف : پاول شواتس    مترجم : کیکاوس جهانداری