• مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

بزرگی این تمدن فراتر از نام یک گروه ، طایفه ، ایل یا قوم است و میراث یک ملت (ایران) را در خود نهفته دارد   قدمت زندگی در آبگرم به هزاره هایپیش از میلاد باز می گردد .و یکی از مراکز مهم زندگی زرتشتی ها بوده است، بادکی های پارس همگی بازمانده های نسل اولیه آبگرمند.که از اینجا به نقاط مختلف ایران مهاجرت کرده اند.زنجیره خویشاوندی آبگرمیها چون غارهای شگفت انگیزش پیچیده و بهم گره خورده است،به گونه ای که تمام آنها بگونه ای و از نسلی بهم برمی گردند.

  این بازماندگان خود میراث بزرگی از مردم اولیه و بزرگ پارسند که آثار سه شهر بزرگ در محدوده آنها هنوز هم قابل شناسایی و قدمت گذاری است،این مردان اوج شکوفایی شان در عهد هخامنشیان بوده و با آنکه پس از آن نیز همواره غرور خویش را حفظ کردند و به همین خاطر نیز به بادکی ها(یعنی صاحبان غرور)توسط سایر اقوام شناخته می شدند به دلایل زیر به سایر نقاط ایران به دلخواه و در مقطعی به اجبار فرستاده میشوند.تا آنکه اکثریت خود را از دست دادند. لذا در 1278ق‌ به‌ فرمان‌ ناصرالدين‌ شاه‌ برای کنترل بیشتر این مردان دلیر آنها را به شیوه ها و دلایل متفاوت حتی بازهم با مهاجرت اجباری به نقاط دیگر ایران می فرستد و آنها را در حد یک طایفه نگه می دارد آنهم در قالب ایل نفر، ملتی که هزاران ایل در قدرتش بوده برای سرکوب قدرتش و باز نگهداشتن از  قدرت اولیه سالها مورد هجوم قرار میگیرد ؟؟؟؟؟؟  {لطفا در پایین این صفحه به ادامه مطلب بروید}

با تشکر از دوست عزیز و گرامی ع قلی پور


برچسب‌ها: غارها, آبگرم, بادکی, رامگرد, پایتخت یک امپراطوری
ادامه مطلب

 



زنده باد مردان پارس (رامگرد) طایفه بزرگ بادکی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

زنده باد مردان پارس (رامگرد )

واقعیت همین است .بازماندگان طایفه بادکی میراث بزرگی از مردم اولیه و بزرگ پارسند که آثار سه شهر بزرگ در محدوده آنها هنوز هم قابل شناسایی قدمت گذاری است،این مردان اوج شکوفایشان در عهد هخامنشیان بوده و با آنکه پس از آن نیز همواره غرور خویش را حفظ کردند و به همین خاطر پس از آن نیز به بادکی ها(یعنی صاحبان غرور)توسط سایر اقوام شناخته می شدند به دلایل زیر به سایر نقاط ایران به دلخواه و در مقطعی به اجار فرستاده میشوند.تا آنکه اکثریت خود را از دست دادند لذا در 1278ق‌ به‌ فرمان‌ ناصرالدين‌ شاه‌ برای کنترل بیشتر این مردان دلیر آنها را به شیوه ها و دلایل متفاوت حتی بازهم با مهاجرت اجباری به نقاط دیگر ایران می فرستد و آنرا در حد یک طایفه نگه می دارد آنهم در قالب ایل نفر.ملتی که هزاران ایل در قدرتش بوده برای سرکوب قدرتش و باز نگشتن به سالها همواره .


1-


در 2500سال پیش گروهی از اصیلترین مردان پارس(از جمله مردان بادکی و رامگرد)به ارمنستان کنونی و تاجکستان که آب وهوایی کاملا شبیه رامگرد دارند وبسیار برای دامپروری و کشاورزی مناسب بوده فرستاده میشوند جون تصمیم چنین گرفته شده بوده که در نقاط مرزی از اصیلترین و باغیرت ترین و وفادارترین افراد به امپراطوری هخامنشی استفاده شود.وباید بدانیم در آن زمان و پس از آن بیشترین خونها برای حفظ ایران در ارمنستان کنونی و پس از آن در مرز تاجکستان ریخته شده است.هر چند تا سالها حتی لهجه و خط خود را نیز حفظ کرده بودند .اما بازماندههای آنها اکنون جمعتی ملیونی نیز شدها ند در دوران تغییر مذهب از زرتشی به ارمنی و...ودوران کمونیسی شوروی جرم نوشتن به پارسی برای آنها و سایر نقاط اشغالی مرگ اعلام میشود هر چند هنوز در بسیار نقاطش پارسی رواج دارد.

2-

پس از دوران هخامنشی قدرت آنها چون قدرت امپراطوری به شدت تضعیف میشود.وشهرهای آنها ویران میشود.ودوباره به کوهها پناه میبرند اما در دوران ساسانیان مجددا در قدرت ساسانیان و شکوه پارس دخیل بوده .در واقع قدرت این مردان در شکوفایی کشاورزی و دامپروری حتی به شکل کوچ نشینی وداشتن منزل ثابت در رامگرد همواره زبانزد توده وحکومت ها همواره به آنها وابسته بوده اند..

3-

پس از هجوم اعراب بسیاری از مردم این منطقه را گبر (یا حتی ندانسته کافر مینامیدند)و برای تحقییر مردم کوه آبگرم را که برای زرتشتیها مقدس بوده را کوه خرف خانه ها می نامند.(در این کوه مردگان را پس از مرگ در قبری با طاق سنگی قرار میدادند وچون به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند وسایل زندگی وآب و غذا را برای زندگی جاویدان در آن قبر قرار داده و روی آنرا می پوشاندند.سقف این قبرها بگونه ای طراحی می شده تا پرندگان نیز در بردن گوشت مردگان آزاد باشند. اما استخوانها بماند هچون استودانها بعدی البته اما همین مسیر کوچک اولین راه دزدان آثار این تمدن بوده است ).وباید بدانیم مردان رامگرد هرگز مردگان خود را زنده بگور نمی کردند.البته مردان بزرگ آبگرم با شناخت واقعی از اسلام باآنکه خداپرست بودند مسلمان می شوند و دین برتر را می پذیرند ودر شکوفایی جهان اسلام نیز همواره سهیم بوده و هستند.

4-

در دوران غزنویان ، سامانیان ،خوارزمشاهیان نیز همواره تلاش میشده قدرت مردان پارس کنترل شود وحتی زبان ترکی به یکی از زبانهای اصلی آنها تبدیل می شود،_ اما صفاریان{ شاخه ای از پارسیان اصیل دیگر ایران از سیستان امروزی تا کرمان} و به طور خاص یعقوب الثیث صفاری با مردان این ناحیه پارس از جمله رامگرد،همپیمان شده و تاریخ غرورآفرینی را برای ایرانیان رغم میزنند.که شرح آنرا می دانید.متاسفانه در کلیه حملات وبه خصوص در حمله دوم مغولاها به علت وجود شهرهایشان در دشت همواره خصارتهای زیادی را متحمل شده اند.اما زنده باد به ایستادگی،غرور و مقاومتشان.

( باتشکر از برادر عزیز و گرامی ع قلی پور )



ادغام ،حذف،کاهش،افزایش،قلب، (در لهجه طایفه بادکی )
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

  • دسته (دسه)
  • دزدی (دزی)
  • مهر (مر)
  • زعفران (زفرون)
  • آینه ی (اُینی)
  • دست (دس)
  • ماست (ماس)
  • تسبیح (تسبی)
  • نهایت (نایت)
  • شنبه (شمبد)
  • غربال (غلبال)
  • نقش (نخش)
  • اطواری (اطفاری)
  • بشوی (بوشور)
  • بیعانه (بیونه)
  • لگد (لقت)
  • صبح (صب)
  • طهارت (طارت)
  • اسهال (اسال)
  • سم (سمب)

         خاکستر(خاکسر)



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

  •  
عید رسول دو سرا آمده
منجی عالم ز حرا آمده
سیّد افلاک سلام علیک
خواجة لولاک سلام علیک
بعثت رسول اکرم مبارک
.
.
.
جهان بهشت وصال محمد است امشب
چراغ ماه، بلال محمد است امشب
زمین مکه گل انداخته ز بوسه نور
خدیجه محو جمال محمد است امشب
مبعث پیامبر اکرم مبارک
.
.
.
هنگامه عید است و پر است از برکات
آمد ز حرا رسول شیرین حرکات
با خلق عظیم شد رسول اخلاق
بر خلق خوشش زصدق و ایمان صلوات
بعثت نور مبارک
.
.
.
مبعث پیغمبر است بس شادی است
محضر عاشق حرف بس عالی است
جشن پیغمبر رسول خاتم است
عشق بر دلها حصول عالم است
عید مبعث مبارک
.
.
.
ای دل و روح هراسان شب عید است بیا
طائر روضه ی رضوان، شب عید است بیا
شب میلادی قرآن شب عید است بیا
که شب حاجت و غفران شب عید است بیا
.
.
.
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
که نبی شد پسر آمنه، ماه عربی
بعثتی کرد که ابلیس طمع کرد به عفو
رحمتی کرد که خاموش شود هر غضبی
عید مبعث بر مسلمین جهان مبارک
.
.
.
قول سنگین مرا حمل کن ای مزمل
صد تبارک که رسالت بتو نک مکمل
مژده دادند به هم اهل همه ارض وسما
هر دو وامانده معنای “محمد از ما”
گر فکر رهایی ز غم و راه نجاتی
در این شب پر فیض تو خواهی ثمراتی
باید که به کوری دو چشمان حسودان
بر احمد و آلش بفرستی صلواتی
عید مبعث مبارک
.
.
 
عید سعید مبعث، آغاز راه رستگارى و طلوع تابنده مهر هدایت و عدالت، مبارک باد . . .
.
.
.
بعثت، امید انسان به فردایی روشن است.
بعثت، نشانه مهرورزی خدا با خاکیان و باران رحمت بی‌‌حد او بر زمینیان است.
بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد
.
.
.
وحی شد بر مصطفی برخیز، اقرأ باسم ربّک / ای حبیب من ز جا برخیز، اقرأ باسم ربّک
تیره شد رخسار گیتی، خیره شد دیو تباهی  / چیره شد جهل عِما برخیز، اقرأ باسم ربّک
.
.
.
ای شاه سوار ملک هستی / سلطان خرد به چیره دستی
ای ختم پیمبران مرسل / حلوای پسین و ملح اول
سر خیل تویی و جمله خیلند / مقصود تویی همه طفیلند
بعثت پیامبر گرامی اسلام مبارک باد


ولادت حضرت علی (ع)وروز پدر بر پدران طایفه بادکی مبار ک باد
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

راز ولادت علی علیه السلام در درون کعبه

 

 

در سیزدهم رجب سال 30 عام الفیل، حادثه بس عجیبی رخ داد که هرگز در تاریخ بشریت سابقه نداشته و بعد از آن نیز تکرار نشده است، و آن حادثه، به دنیا آمدن نوزادی است در درون خانه کعبه که به نام علی علیه السلام اسم گذاری شد.

مادر وی فاطمه، دختر اسد فرزند هاشم است که جزء نخستین زنانی شمرده می شود که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایمان آورد و پیش از بعثت از آیین ابراهیم پیروی می کرد. همین فاطمه زنی است که سخت مورد احترام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است.

پدر این طفل، عمران معروف به ابوطالب، حامی بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.

مدرک حادثه

به دنیا آمدن امیرمؤمنان، علی علیه السلام در درون خانه خدا فضیلتی است که محدّثان شیعه و دانشمندان علم انساب آن را در کتابهای خود نقل کرده اند و در میان دانشمندان اهل تسنن گروه زیادی به این حقیقت، تصریح و آن را یک فضیلت بی نظیر خوانده اند که به نمونه هایی اشاره می شود:

1. محمد مالکی می گوید: «وُلِدَ بِمکَّةَ الْمُشَرّفَةَ داخِلَ بَیْتِ الْحَرامِ فی یَوْمِ الْجُمعَةِ الثَّالِثَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِاللّه ِ رَجَبِ سَنَةِ ثَلاثینَ مِنْ عامِ الْفیلِ... وَلَمْ یُولَدْ فِی الْبَیْتِ الْحَرامِ قَبْلَهُ اَحَدٌ سِواهُ، وَهِیَ فَضیلَةٌ خَصَّهُ اللّه تَعالی بِها اِجْلالاً لَهُ وَاِعْلاءً لَمَرْتَبَتِهِ وَاِظْهارا لِکَرامَتِهِ؛(1) علی در داخل خانه خدا در مکه، روز جمعه سیزدهم ماه خدا، رجب سال سی از عام الفیل به دنیا آمد... قبل از او کسی در داخل خانه خدا به دنیا نیامده بود و این ولادت فضیلتی است که خدای بلند مرتبه علی علیه السلام را به آن اختصاص داده است، برای تجلیل او و بالا بردن مرتبه او و آشکار نمودن کرامت و بزرگواری او».

2. حاکم نیشابوری می گوید: «ولادت علی در داخل کعبه به طور تواتر به ما رسیده است.»(2)

تاکنون کسی به این فضیلت دست نیافته است.»(3)

(4)

زمینه داریم که به یکی از آنها اشاره می شود:

سعید بن جبیر از یزید بن قعنب نقل نموده که من با عباس بن عبدالمطلب و گروهی از فرزندان عبدالعزّی در مقابل خانه خدا نشسته بودیم که ناگهان فاطمه دختر اسد مادر امیرالمؤمنین که نه ماهه باردار بود و درد زایمان او را گرفته بود، ظاهر شد، «فَقالَتْ رَبِّ اِنّی مُؤمِنَةٌ بِکَ وَبِما جاءَ مِنْ عِنْدِکَ مِنْ رُسُلٍ وَکُتُبٍ، وَاِنّی مُصَدّقَةٌ بِکَلامِ جَدّی اِبْراهِیْمَ الخَلیلِ، وَاِنّهُ بَنی الْبَیْتَ العَتیقَ فَبِحَقِّ الّذی بَنی هذَا الْبَیْتَ وَبِحَقِّ الْمَوْلُودِ الَّذی فِی بَطْنی لمّا یَسَّرْتَ عَلَیَّ وِلادَتی؛(5) پس فاطمه گفت: پروردگارا! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند، ایمان دارم و سخن جدّم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم؛ او که این خانه عتیق را بنا کرد. پس به حق آن کسی که این خانه را ساخت، و به حق کودکی که در رحم دارم، ولادت این کودک را بر من آسان فرما!»

یزید بن قعنب می گوید: ما دیدیم که خانه خدا از پشت شکافته شد (محل مستجار) و فاطمه داخل خانه شد و ما دیگر او را ندیدیم، و دیوار دوباره به حال اوّل برگشت، به ذهن ما رسید که قفل در خانه خدا را باز کنیم، ولی باز نشد، «فَعَلِمْنا اَنَّ ذلِکَ اَمْرٌ مِنَ اَمْرِ اللّه ِ عَزّوجَلّ؛(6) پس دانستیم که این مسئله کاری است از طرف خدای عزیز و جلیل».

چند روز این مادر و کودک در درون خانه خدا می مانند. راستی در این چند روز مادر چه خورده و چه نوشیده؟ و دیگر نیازهای خویش را چگونه برآورده نموده است؟...

اگر کمترین دقت و تأمّلی در این مسائل انجام گیرد، بی گمان به فضیلت والای این نوزاد و مادر می توان پی برد که چگونه معجزات متعددی به احترام آن دو انجام می گیرد؛ شکافته شدن دیوار خانه خدا و به هم آمدن آن، ماندن چهار روز در درون خانه، پاک بودن نوزاد از آلودگی زایمان وگر نه در درون خانه خدا راه نمی یافت، استفاده از غذای بهشتی و...! خوب است در ادامه گزارش را از زبان فاطمه بنت اسد بشنویم:

وقتی از خانه بیرون آمد، گفت: «اِنّی فُضِّلْتُ عَلی مَنْ تَقَدَّمَنی مِنَ النِّساءِ لاَِنَّ آسِیَةَ بِنْتَ مُزاحِمٍ عَبَدَتِ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ سِرّا فِی مَوْضِعٍ لایُحِبُّ اَنْ یَعْبُدَاللّه َ فِیهِ اِلاّ اضْطِرارا، وَاِنَّ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْران هَزَّتِ النَّخْلَةَ الْیابِسَةَ بِیَدِها حَتّی اَکَلَتْ مِنْها رُطَبا جَنیّا، وَاِنّی دَخَلْتُ بَیْتَ اللّه ِ الْحَرامَ فَاَکَلْتُ مِنْ ثِمارِ اَلجَنَّةِ وَاَوْراقِها[ارزاقها]؛(7) به راستی من بر زنهای پیش از خود برتری یافتم؛ زیرا آسیة دختر مزاحم (همسر فرعون) خدا را پنهانی در جایی عبادت کرد که دوست نمی داشت در آن مکان (یعنی کاخ فرعون) خدا را عبادت کند، مگر در حال ناچاری. و به راستی مریم دختر عمران درخت خشک خرما را با دستش تکان داد تا رطب تازه ای از آن بخورد، ولی من داخل خانه خدا شدم و از میوه های بهشتی و ورقها (یا روزیها)ی آن استفاده بردم.»

مراسم نامگذاری

مولود نورانی که در درون خانه خدا به دنیا آمده و چهار شبانه روز از او و مادرش با غذای بهشتی پذیرایی شده، برای نام گذاریش نیز خدای خانه باید تصمیم بگیرد، نه پدر و مادر و یا پدربزرگ و مادربزرگ. و چنین هم شد، خداوند منّت خویش را بر او کامل نمود و با جملاتی از عالم غیب به گوش فاطمه مادر نوزاد رساند که او را چه نام نهد.

فاطمه بنت اسد می گوید: «فَلمّا اَردْتُ اَنْ اَخْرُجَ هَتَفَ بی هاتِفٌ یا فاطِمَةُ سَمّیهِ عَلیّا فَهُوَ عَلِیٌ وَاللّه ُ الْعَلِیُّ الاَْعْلی یَقُوْلُ: اِنّی شقَقْتُ اِسْمَهُ مِنْ اِسْمی وَاَدّبْتُهُ باَدَبی وَوَقَفْتُهُ عَلی غامِضِ عِلْمی وَهُوَ الَّذی... یُؤذِّنُ فَوْقَ ظَهْرِ بَیْتی وَیُقَدِّسُنی وَیُمَجِّدُنی فَطُوبی لِمَنْ اَحَبَّهُ واَطاعَهُ وَوَیْلٌ لِمَنْ اَبْغَضَهُ وَعَصاهُ؛(8) پس هنگامی که خواستم [از کعبه] خارج شوم، هاتفی [از غیب] مرا ندا داد: ای فاطمه [او را] به نام علی نام گذاری کن! پس او علی است و خدای علیّ اَعْلی است که می گوید: به راستی، اسم او را از اسم خودم جدا ساختم و او را به ادب خود پرورش دادم و او را بر پیچیدگیهای علم خود آگاه ساختم و او کسی است که... بر بام خانه من اذان خواهد گفت و مرا تقدیس و تمجید خواهد نمود. پس خوش به حال کسی که او را دوست بدارد و اطاعتش کند و وای بر کسی که او را دشمن بدارد و نافرمانی کند.»

آن گاه فاطمه بنت اسد روی به خانه نهاد. شخصی به سرعت خود را به ابوطالب و خانواده او رساند و بشارت ولادت علی علیه السلام را داد. همه خانواده که در پیشاپیش آنها محمد مصطفی صلی الله علیه و آله قرار داشت، به استقبال فاطمه و نوزادش آمدند، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نوزاد را در بغل گرفت و زبان خویش را در دهان او قرار داد و اذان و اقامه در گوش او خواند. آن گاه ابوطالب شتران زیادی را به عنوان ولیمه این نوزاد قربانی نمود و تمام مردم را نیز دعوت نمود؛ به این صورت که اوّل هفت بار خانه خدا را طواف نمایند، آن گاه داخل خانه ابوطالب روند و بر علی علیه السلام سلام نمایند.(9)

راز ولادت

آنچه مهم و ضروری است که جامعه اسلامی، اعم از شیعه و سنی به آن توجه نمایند، راز و فلسفه این ولادت در درون خانه خداوند و کعبه است. مریم با آن عظمت که به تصریح قرآن معصومه است و فرزند او از پیامبران اولوالعزم بود، وقتی درد زایمان او فرا می رسد، به او دستور داده می شود که محراب و عبادتگاه را ترک گوید و به نقطه دوردستی پناه برد؛(10) چرا که اینجا عبادتگاه است، نه زایشگاه؛ ولی فاطمه بنت اسد را به درون مقدس ترین عبادتگاه، یعنی کعبه فرا می خوانند و با معجزه دیوار شکافته می شود و در برخی منابع آمده که به فاطمه بنت اسد الهام شد که وارد خانه کعبه گردد.(11)

و توجّه می توان به آن رسید.

تحلیل حادثه

روی علی است قبله این دل حق پرست ما کوی علی است منزل و جایگه نشست ما
بوی علی است باعث حال خراب و مست ما سوی علی است هر زمان به التماس دست ما

اگر به روایات امامت و ولایت ائمه اطهار علیهم السلام مخصوصا امیرمؤمنان علیه السلام دقّت شود، در می یابیم که اساسی ترین شرط توحید، ولایت امامان معصوم است؛ چنان که در حدیث سلسلة الذهب و دهها حدیث دیگر به آن تصریح شده است که کلمه توحید دژ نفوذناپذیر الهی است، به شرطی که ولایت و امامت امامان در کنار آن باشد.(12) این از نظر فکری و اعتقادی، و امّا از نظر رفتاری و عمل نیز اساسی ترین شرط قبولی اعمال، پذیرفتن امامت علی علیه السلام و فرزندان اوست.

امام باقر علیه السلام فرمود: «هر کس به خداوند عزّتمند تقرّب جوید با عبادتی که تلاش خود را در انجام آن به کار برد، ولی امامی نصب شده از جانب خداوند برای او نباشد، تلاشش پذیرفته نمی شود و گمراه و سرگردان خواهد بود، و خداوند نیز اعمال او را دشمن می دارد.»(13)

(14)

باشد که خانه زاد این بیت می باشد.

لطیفه

خداوند زاده نشده و دارای فرزند نیز نمی باشد، ولی یک امر را نمی توان انکار کرد و آن اینکه صدای گریه نوزاد از خانه خدا به گوش رسیده است.

ولادت علی علیه السلام در درون خانه خدا رمز و رازش این است که بدانیم قلب خانه خدا و توحید را ولایت و امامت علی تشکیل می دهد. در منابع روایی اِشاراتی به این مطلب شده است، از جمله:

1. در ذیل جملاتی که فاطمه بنت اسد در لحظه خروج از خانه خدا شنید، می خوانیم: «فَطُوبی لِمَنْ اَطاعَهُ وویلٌ لِمَنْ اَبغَضَه وَعَصاهُ؛(15) پس خوش به حال کسی که او را دوست بدارد و اطاعتش کند و وای بر کسی که او را دشمن بدارد و نافرمانی کند.» قبلاً اشاره شد جملات فوق راز ولادت علی علیه السلام را در درون کعبه این می داند که مردم مطیع و فرمانبر او گردند و از امامت و ولایت او سرپیچی نکنند.

2. در دعوت نامه ابوطالب از مردم برای ولیمه حضرت علی علیه السلام می خوانیم: «وَقالَ هَلُمُّوا وَطَوِّفُوا بالبَیْتِ سَبْعا وَادْخُلُوا وَسَلِّموا عَلی عَلیٍّ وَلَدِی؛(16) گفت: مردم! بیایید و هفت بار دور خانه طواف کنید، [آن گاه] داخل [خانه من] شوید و بر فرزندم علی سلام کنید.»

این سخن به این رمز که علی علیه السلام امام و رهبر آینده شماست، اشاره دارد.

3. امام باقر علیه السلام فرمود: «اِنَّما اُمِرَ النّاسُ اَنْ یَأْتُوا هذِهِ الاَحْجارَ فَیَتَطَوّفُوا بِها، ثَمَّ یَأْتُونَنا فَیُخْبِروُنا بِوِلایَتِهِمْ وَیَعْرِضُوا عَلَیْنا نُصْرَتَهُمْ؛(17) همانا به مردم دستور داده شده است که بیایند و این سنگها (کنایه از کعبه) را طواف کنند. سپس نزد ما (امامان) آیند و خبر ولایتشان را [نسبت به ما] اظهار نمایند، و یاری شان را نسبت به ما عرضه دارند».

نتیجه آنکه راز ولادت امیرمؤمنان علیه السلام در درون خانه کعبه این است که مردم در حال نماز رو به کعبه باشند و صورت دل را به سوی امامت امامان معصوم و در رأس آنها امیرمؤمنان داشته باشند و هرگز از یاد نبرند که علی در درون خانه توحید جا دارد.

من ار به قبله رو کنم به عشق روی او کنم اقامه صلات را به گفتگوی او کنم
گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم زحج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم
کز احترام مولدش حرم شده است محترم در این ولا بگو نعم که هست اعظم نعم

* * *

الا که رحمت آیتی زرحمت علی بود همه کتاب انبیا حکایت علی بود
بهشت و هر چه اندر او عنایت علی بود اجلّ نعمت خدا ولایت علی بود.(18)


 



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

دکتر شریعتی:

از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است.فاطمه یک زن بود ، آنچنان که اسلام می خواهد که زن باشد.تصویر سیمای او را پیامبر ، خود رسم کرده بود و او را در کوره های سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.

 

وی در همه ابعاد گوناگون ((زن بودن)) نمونه شده بود.

مظهر یک دختر در برابر پدرش

مظهر یک همسر در برابر شویش

مظهر یک مادر در برابر فرزندانش

مظهر یک زن مبارز و مسئول در برابر زمانش و سرنوشت جامعه اش

 

وی خود یک امام است.یعنی یک نمونه مثالی ، یک تیپ ایده آل برای زن ، یک اسوه ، یک شاهد برای هر زنی که می خواهد شدن خویش را خود انتخاب کند.او با طفولیت شگفتش ، با مبارزه مدامش در دو جبهه داخلی و خارجی ، در خانه پدرش ، خانه همسرش ، در جامعه اش ، در اندیشه و رفتار و زندگی اش ، چگونه بودن را به زن پاسخ می داد.

نمی دانم از او چه بگویم ؟ چگونه بگویم ؟ خواستم از بوسوئه تقلید کنم ، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لوئی ، از مریم سخن می گفت.گفت هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم ، داد سخن داده اند.هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت ها در شرق و غرب ، ارزش های مریم را بیان کرده اند.هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان ، در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاده شان را بکار گرفته اند.هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان ، چهره نگاران و پیکره سازان بشر ، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی های اعجازگر کرده اند.اما مجموعه گفته ها و اندیشه ها و کوشش ها و هنرمندی های همه در طول این قرن های بسیار ، به اندازه این کلمه نتوانسته اند عظمت های مریم را بازگویند که :

((مریم مادر عیسی است))

 

و من خواستم با چنین شیوه ای از فاطمه بگویم ، باز درماندم :

خواستم بگویم

فاطمه دختر خدیجه بزرگ است

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم

فاطمه دختر محمد (ص) است

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم

فاطمه همسر علی (ع) است

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم

فاطمه مادر حسنین است

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم

فاطمه مادر زینب است

باز دیدم که فاطمه نیست.

نه ، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.

                    فاطمه ، فاطمه است.



به مناسبت شهادت حضرت فاطمه (س)
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

اي كشتي شكسته كه پهلو گرفته اي

بر گو چرا تو دست به پهلو گرفته اي

گل را خدا براي سرور آفريده است

اي گل چرا به غصه و غم خو گرفته اي

گاهي ز درد شانه ز دل آه مي كشي

گاهي ز درد دست به بازو گرفته اي

از ماجراي كوچه نگفتي به من ، بگو

اكنون چرا ز محرم خود رو گرفته اي

ديوار گشته است عصاي تو باز هم

بينم كه دست خويش به پهلو گرفته اي

هرگه در به روي علي باز مي كني

خوشحال مي شدم كه تو نيرو گرفته اي



لهجه بادکی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

در این جا اشاراتی هر چند مختصر به برخی از ویژگی ها و قواعد لفظی این گویش را داریم . در لهجه بادکی تکیه بر حسب نوع کلمات روی هجا های فارسی مختلف است یعنی با تغییر محلی تکیه معنا تغییر می کند . البته این موضوع خاص لهجه بادکی نیست و زبان فارسی را شامل می شود برای مثال :

ها در آخر کلمات بعد از الف در لهجه بادکی از تلفظ سا قط می شود .    ( چاه - چا )  (روباه - روبا ) (ماه - ما )  (کاه - کا )

در آخر بعضی کلمات دو حرفی در گویش بادکی تبدیل (ow )می شود . (آب -او )  (تب - تو )  لب - لو ) (شب -شو)

در تعدادی از کلمات که وسط آنها الف است موقع تلفظ الف تبدیل به واو می شود . (ارزان - ارزون ) (تکان -تکون )  (جان - جون ) (خانه - خونه )

ضمیر های اشاره (این )  و ( آن ) در گویش بادکی  به ( ای ) و (او )  و جمع آنها به ( اینا ) و (اونا ) تغییر پیدا می کند.



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

واژه نامه بادکی
 
 
 
 
 
آمخته (عادت کرده)
 
 
ببه (محبوب، عزیز، معمولاً برای فرزند گفته می شود)
 
 تاتیکردن (راه رفتن ابتدایی بچه ها)
 
جار (بانگ و فریاد)
 
جَر (دعوا و کشمکش)
 
 حال اومدن (چاق شدن)
 
رچ (ردیف)
 
شِوِر (شل و ول)
 
صب و صب (صبح فردا)
 
گا (زود)
 
طیفه (طایفه)
 
عزّوجز (التماس)
 
 قُرتِراق (رعد، تندر)،
 
 کَپه (نیمه، نصفه)
 
کُترم (ناراحت)
 
گاسَم (شاید)
 
گِل غلته (روی زمین غلتیدن)
 
 ُچنه (مچاله)
 
مُنج (به اندازه یک مشت)
 
نغّه (گریه بهانه جویانه کودکان)
 
ناکو (بد قلق)
 
 
 
 
 
 


  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا

فرقان- 30

پيامبر عرضه داشت: پروردگارا! اين قوم من از قرآن دوري جستند.

 


(قرآ ن! من شرمنده توام)

نوشته اي بسيار زيبا از دکتر شریعتی

قرآن! من شرمنده توام
اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند ”چه کس مرده است؟”
چه غفلت بزرگی که میپنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است.

قرآن! من شرمنده توام
اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.

یکی ذوق میکند که ترا بر روی برنج نوشته،
‌یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده، ‌
یکی ذوق میکند که ترا با طلا نوشته، ‌
یکی به خود میبالد که ترا در کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده و…

آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم؟

قرآن! من شرمنده توام
اگر حتی آنان که تو را میخوانند و ترا میشنوند،‌
آنچنان به پایت مینشینند که خلایق به پای موسیقیهای روزمره مینشینند...
اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند ”احسنت…!” گویی مسابقه نفس است…

قرآن!‌ من شرمنده توام
اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، ‌
خواندن تو آز آخر به اول، ‌
یک معرفت است
یا یک رکورد گیری؟
ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند، ‌حفظ کنی، تا اینچنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو.
آنانکه وقتی ترا میخوانند چنان حظ میکنند،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.

آنچه ما باقرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم


ایل بادکی در لغتنامه دهخدا
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

 
بادکی کوه سبز . ده کوچکی است از دهستان رامجرد بخش اردکان شهرستان شیراز . در 77هزار گزی جنوب خاور اردکان کنار راه فرعی زرقان بکام فیروز واقعست و 36تن سکنه دارد .  (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
 
 

 

 



تبریک عید
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

 

 

یا مقلب القلوب و الابصار يا مدبراليل و النهار

يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال

پیشاپیش

حلول سال نو و بهار پرطراوت را كه نشانه قدرت لايزال الهي و تجديد حيات طبيعت مي باشد رابه تمامي عزيزان  و بزرگان طایفه بادکی تبريك و تهنيت عرض نموده و سالي سرشار از بركت و معنويت را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان براي شماعزيزان مسئلت  دارم.


 



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 چهارشنبه سوري 
يکی از آئينهای سالانه ايرانيان چهارشنبه سوری يا به عبارتی ديگر چارشنبه سوری است. ايرانيان آخرين سه شنبه سال خورشيدی را با بر افروختن آتش و پريدن از روی آن به استقبال نوروز می روند.
 
چهارشنبه سوري، يک جشن بهاري است که پيش از رسيدن نوروز برگزار مي شود.

مردم در اين روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهايشان مراسمی را برگزار می کنند که ريشه اش به قرن ها پيش باز می گردد.
 
 مراسم ويژه آن در شب چهارشنبه صورت می گيرد برای مراسم در گوشه و کنار کوی و برزن نيز بچه ها آتش های بزرگ می افروزند و از روی آن می پرند و ترانه (سرخی تو از من ، زردي من از تو ) می خوانند.
 
 
ظاهرا مراسم چهارشنبه سوری برگرفته از آئينهای کهن ايرانيان است که همچنان در ميان آنها و با اشکال ديگر در ميان باقی بازماندگان اقوام آريائی رواج دارد.
اما دکتر کورش نيکنام موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ايران باستان، عقيده دارد که چهارشنبه سوری هيچ ارتباطی با ايران باستان و زرتشتيان ندارد و شکل گيری اين مراسم را پس از حمله اعراب به ايران می داند.
 
 
در ايران باستان هفت روز هفته نداشتيم.در ايران كهن هر يك از سي روز ماه، ناميويژه دارد، كه نام فرشتگان است. شنبه و يکشنبه و... بعد از تسلط اعراب به فرهنگ ايران وارد شد. بنابراين اينکه ما شب چهارشنبه ای را جشن بگيريم( چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده ) خودش گويای اين هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ايران مرسوم شد."
 
"برای ما سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( يا هر چهار سال ۶ روز اضافه ). ما در اين پنج روز آتش روشن می کرديم تا روح نياکانمان را به خانه هايمان دعوت کنيم."
 
"بنابراين، اين آتش چهارشنبه سوری بازمانده آن آتش افروزی ۵ روز آخر سال در ايران باستان است و زرتشتيان به احتمال زياد برای اينکه اين سنت از بين نرود، نحسی چهارشنبه را بهانه کردند و اين جشن را با اعتقاد اعراب منطبق کردند و شد چهارشنبه سوری."
بخش كردن ماه به چهار هفته در ايران ،پس از ظهور اسلام است و شنبه و يكشنبه و دوشنبه و ........ناميدن روز هاي هفته از زمان رواج آن .شنبه واژه اي سامي ودرآمده به زبان فارسي و در اصل "شنبد" بوده است.
 

"
سور "در زبان و ادبيات فارسيو برخي گويش هاي ايراني به معناي "جشن"،"مهماني"و "سرخ" آمده است
    
مراسم چهارشنبه سوري 
 
بوته افروزي 

 

در ايران رسم است كه پيش از پريدن  آفتاب، هر خانواده بوته هاي خار و گزني را كه از پيش فراهم كرده اند روي بام يازمين حياط خانه و يا در گذرگاه در سه يا پنج يا هفت «گله» كپه مي كنند. با غروب آفتاب و نيم تاريك شدن آسمان، زن و مرد و پير و جوان گرد هم جمع مي شوند و بوته ها را آتش مي زنند. در اين هنگام از بزرگ تا كوچك هر كدام سه بار از روي بوته هاي افروخته مي پرند، تا مگر ضعف و زردي ناشي از بيماري و غم و محنت را از خود بزدايند و سلامت و سرخي و شادي به هستي خود بخشند. مردم در حال پريدن از روي آتش ترانه هايي مي خوانند.
زردي من از تو ، سرخي تو از من 
غم برو شادي بيا ، محنت برو روزي بيا 
اي شب چهارشنبه ، اي كليه جاردنده ، بده مراد بنده 
 



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

ايلات‌ِ خَمْسه‌، اتحادي‌ از 5 ايل‌ اينالّو (يا اينانلو)، بَهارْلو، نَفَر، عرب‌ و باصري‌ (ه م‌م‌) كه‌ بنابر برخى‌ مقاصد سياسى‌، اقتصادي‌ و نظامى‌، در 1278ق‌ به‌ فرمان‌ ناصرالدين‌ شاه‌ در منطقة فارس‌ تشكيل‌ شد (نك: فسايى‌، 1/823 -824؛ ابرلينگ‌، 72؛ بيات‌، 24). خاستگاه‌ قومى‌ اين‌ ايلها با يكديگر متفاوت‌ است‌. ايلهاي‌ اينانلو، بهارلو و نفر، ترك‌؛ ايل‌ عرب‌، عرب‌؛ و ايل‌ باصري‌، عمدتاً فارس‌ هستند. مردم‌، ايلات‌ خمسه‌ را كلاً عرب‌ مى‌شناختند (بك‌، كه‌ احتمالاً به‌ دليل‌ جمعيت‌ بيشتر مردم‌ ايل‌ عرب‌ در ايلات‌ خمسه‌ و نيروي‌ غالب‌ آنها بر عشاير ديگر بوده‌ است‌.
ايلات‌ خمسه‌ دومين‌ گروه‌ ايلى‌ عمدة فارس‌، پس‌ از ايل‌ قشقايى‌، در اواخر سدة 13ق‌/19م‌ و نيمة نخست‌ سدة 14ق‌/20م‌ به‌ شمار مى‌رفتند (مسعود ميرزا، 129؛ سايكس‌، .(II/479 ايلهاي‌ خمسه‌ در منطقه‌اي‌ در شرق‌ قلمرو ايل‌ قشقايى‌ به‌ صورت‌ پراكنده‌ مى‌زيستند. اين‌ منطقه‌ بخشى‌ از نواحى‌ شمال‌ و مشرق‌ و جنوب‌ شرقى‌ استان‌ فارس‌ را در سوي‌ خاوري‌ راه‌ اصفهان‌ به‌ شيراز و شيراز به‌ جهرم‌ فرا مى‌گيرد.
تمام‌ طايفه‌هاي‌ ايلات‌ خمسه‌ تا سالهاي‌ پايانى‌ سدة 13ق‌ كوچ‌ مى‌كردند و به‌ ييلاق‌ و قشلاق‌ مى‌رفتند. از آن‌ پس‌، به‌ تدريج‌ بخش‌ بزرگى‌ از آنها يكجانشين‌ شدند. بنابر آمار تيرماه‌ 1366ش‌، 768 ،4 خانوار از باصري‌، عرب‌، بهارلو، نفر و كُردشولى‌ (از قشقاييهايى‌ كه‌ به‌ ايلات‌ خمسه‌ پيوسته‌ بودند) كوچ‌ مى‌كردند ( سرشماري‌ ...، 15). ييلاقات‌ اين‌ عشاير در شهرستانهاي‌ آباده‌، اقليد، جهرم‌، داراب‌، شيراز، فسا، لار و مرودشت‌، و قشلاقات‌ آنها نواحى‌ ديگري‌ در همين‌ شهرستانها و شهرستانهاي‌ استهبان‌، فيروزآباد و نيريز فارس‌ بوده‌ است‌. 3/94% از خانوارهاي‌ عشاير كوچنده‌ در ييلاق‌، 3/80% آنها در قشلاق‌ زير سياه‌ چادر، و بقيه‌ در خانه‌هاي‌ گلين‌ زندگى‌ مى‌كنند (همان‌، 11).
رهبري‌ هر يك‌ از ايلهاي‌ خمسه‌ و طايفه‌ها و تيره‌ها و اولادها را يك‌ خان‌ يا كلانتر و يا كدخدا برعهده‌ داشت‌ كه‌ امور اجتماعى‌، سياسى‌ و اقتصادي‌ عشاير زيرنظر آنها بود. هر اردو كه‌ متشكل‌ از چند سياه‌ چادر يا خانوار از يك‌ طايفه‌ يا تيره‌ بود، در زمان‌ كوچ‌، يك‌ كدخدا يا ريش‌سفيد داشت‌ كه‌ نمايندگى‌ سياسى‌ و اداري‌ اردو برعهدة او بود (بارث‌، .(26 اصطلاح‌ «خان‌» در خطاب‌ مؤدبانه‌ براي‌ همة سران‌ ايل‌ و طايفه‌ و تيره‌ به‌ كار مى‌رفت‌. با فروپاشى‌ اتحاد سياسى‌ ايل‌، عنوان‌ كلانتر نيز به‌ تدريج‌ منسوخ‌ شد و عنوان‌ خان‌ جاي‌ آن‌ را گرفت‌ (همو، .(72
عشاير كوچندة خمسه‌، اقتصادي‌ يك‌ پايه‌ و مبتنى‌ بر شيوة معيشت‌ شبانى‌ داشتند و عمدتاً از راه‌ پرورش‌ و توليد گوسفند و بز زندگى‌ مى‌گذراندند. برخى‌ از خانوارها نيز همراه‌ گله‌داري‌ به‌ زراعتى‌ محدود نيز مى‌پرداختند. گله‌، سرماية عشاير كوچنده‌ بود و شمار كم‌ و بيش‌ دام‌ هر خانواده‌ نشانى‌ از دارايى‌ و شخصيت‌ اجتماعى‌ خانواده‌ به‌ شمار مى‌رفت‌ (همو، .(103 برخلاف‌ عشاير كوچنده‌، يكجانشينان‌ خمسه‌ - كه‌ از اواخر سدة 13ق‌ ده‌نشين‌ شده‌ بودند - اقتصادشان‌ برپاية كشاورزي‌ بنياد نهاده‌ شده‌ بود. ده‌نشينان‌ در كنار فعاليتهاي‌ زراعى‌، دامداري‌ نيز مى‌كردند. شمار دام‌ خانواده‌ها زياد نبود و هر چندين‌ خانواده‌ با هم‌ گله‌اي‌ تشكيل‌ مى‌دادند كه‌ آن‌ را براي‌ چرا به‌ چوپان‌ يا خويشاوندان‌ خود مى‌سپردند.
تاريخچه‌: طهماسب‌ ميرزا مؤيدالدوله‌ والى‌ فارس‌ با كمك‌ خاندان‌ با نفوذ قوام‌الملك‌ شيرازي‌ اتحاد عشايري‌ خمسه‌ را در 1278ق‌ تشكيل‌ داد (فسايى‌، 1/823 -824؛ ابرلينگ‌، 72؛ بيات‌، 24) تا هم‌ در برابر قدرت‌ روزافزون‌ ايل‌ قشقايى‌ در منطقه‌ مقابله‌ كنند و هم‌ امنيت‌ راههاي‌ بازرگانى‌ از بندرعباس‌ و بنادر خارك‌ و بوشهر به‌ شيراز را براي‌ حمل‌ كالا تأمين‌ نمايند (بارث‌، 130 .(88,
نخستين‌ رئيس‌ و ابواب‌ جمعى‌ اتحاد خمسه‌، على‌ محمدخان‌ قوام‌، و آخرين‌ سرپرست‌ آن‌ ابراهيم‌خان‌ قوام‌ بود (همانجاها). ابراهيم‌خان‌ در 1311ش‌ پس‌ از شورشهاي‌ ايلى‌ در فارس‌ از ابواب‌ جمعى‌ و حكمرانى‌ مناطق‌ خمسه‌ و لار بركنار شد (براي‌ آگاهى‌ بيشتر، نك: هدايت‌، 283؛ بيات‌، 53، 69؛ شهبازي‌، 239). با بركناري‌ او حكومت‌ 73 سالة خاندان‌ قوام‌الملك‌ بر ايلات‌ خمسه‌ پايان‌ گرفت‌. از آن‌ پس‌، اتحاد خمسه‌ مفهوم‌ سياسى‌ - نظامى‌ پيشين‌ خود را از دست‌ داد و همبستگى‌ ساختگى‌ ناپايدار ميان‌ ايلهاي‌ پنجگانه‌ به‌ سستى‌ گراييد و يك‌ وحدت‌ و همبستگى‌ سنتى‌ ايلى‌ - عشايري‌ جايگزين‌ آن‌ شد.
مآخذ: ابرلينگ‌، پير، «سياست‌ قبيله‌اي‌ انگليس‌ در جنوب‌ ايران‌»، ترجمة كاوة بيات‌، نامة نور، تهران‌، 1358ش‌، شم 4 و 5؛ بيات‌، كاوه‌، شورش‌ عشايري‌ فارس‌ (سالهاي‌ 1307-1309ش‌)، تهران‌، 1365ش‌؛ سرشماري‌ اجتماعى‌ - اقتصادي‌ عشاير كوچنده‌ (1366ش‌)، نتايج‌ تفصيلى‌، ايل‌ خمسه‌، مركز آمار ايران‌، تهران‌، 1368ش‌؛ شهبازي‌، عبدالله‌، ايل‌ ناشناخته‌، تهران‌، 1366ش‌؛ فسايى‌، حسن‌، فارس‌نامة ناصري‌، به‌ كوشش‌ منصور رستگار فسايى‌، تهران‌، 1367ش‌؛ مسعود ميرزا، تاريخ‌ مسعودي‌، تهران‌، 1362ش‌؛ هدايت‌، مهديقلى‌، خاطرات‌ و خطرات‌، تهران‌، 1363ش‌؛ نيز:
, F., Nomads of South Persia, London, 1961; Beck, L., Nomad, a Year in the Life of a Qashq D i Tribesman in Iran, London, 1991; Sykes, P., A History of Persia, London, 1930.
 



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 
 

آداب عید نوروز
 

 

 

عید نوروز, آداب عید نوروز, نوروز در دیگر کشورها

آداب عید نوروز

 

آداب عید نوروز-عید نوروز چون اعیاد اسلامی، از آداب و رسومی خاص اسلامی برخوردار است و علاوه بر آن، برخی آداب و رسوم نیکو نیز در ایام نوروز در میان مردم ایران زمین، دیده می شود، در ادامه به برخی از این آداب و رسوم اشاره می کنیم:

 

 

 

● نماز عید


یکی از آداب عید نوروز خواندن نماز عید است.شیخ طوسی(ره) فرموده است: نماز ظهر و عصر روز نوروز را که خواندی چهار رکعت نماز با دو سلام (دو رکعت دو رکعت) می خوانی رکعت اول پس از حمد ده بار سوره «قدر» رکعت دوم پس از حمد ده بار سوره «کافرون» رکعت سوم پس از حمد ده بار سوره «توحید» رکعت چهارم پس از حمد ده بار سوره «ناس» و «فلق» (معوذتین). و در پایان نماز سجده شکر بجاآور و در آن دعاکن تا خداوند گناهان ۵۰ ساله ات را ببخشد.

 

 

نظافت و لباس تمیز

یکی دیگر از آداب عید نوروز پوشیدن لباس نو و تمیز است.نظافت و رعایت بهداشت و نیز پوشیدن لباس تمیز و استفاده از عطر و بوی خوش در صورت امکان از وظایف اخلاقی و اجتماعی نوروز است. از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: «و البس انظف ثیابک و تطیب باطیب طیبک» ؛ «تمیزترین لباست را بپوش و با بهترین عطرت خود را خوشبوی ساز»

 

 

● خرید لباس نو و سبز کردن گندم

 

سبز کردن گندم و خرید لباس از دیگر آداب و رسوم عید است.یکی دو روز مانده به آغاز سال جدید (نوروز)، افراد خانواده برای خرید لباس عیدشان به بازار و فروشگاه ها می روند و لباس های نو و پارچه های رنگین، خریداری می کنند. در واقع افراد خانواده با خرید لباس نو و تغییر ظواهر زندگی نشاط خاصی به زندگی خود می بخشند.

 

سبز کردن گندم، عدس، تره تیزک، ده پانزده روز به عید مانده در خانه هاصورت می گیرد. برای این کار از ظرفی استفاده می کنند که از جنس مس یا روی باشد و بعد مقداری دانه ابتدا به سلامتی آقا امام زمان (عج) می ریزند و به ترتیب بعد از آن نام اعضای خانواده را می آورند.

 

● خانه تکانی

یکی از رسوم پسنده و ارزشهای نیک عید، نظافت و خانه تکانی است که یکی دو هفته پیش از عید خانه تکاتی یا رفت و روب انجام می گیرد و مجدداً اثاثیه را جابه جا می کنند و گردگیری می کنند و دوباره آنها را می چینند در واقع مردم قبل از رسیدن سال نو تحولی در زندگی خود می کنند و خانه را برای پذیرانی از میهمانان عید آماده می سازند.

 

● تهیه سفره هفت سین

تهیه سفره هفت سین از دیگر آداب عید نوروز است.بزرگترین نماد آیین نوروز "هفت سین" ، است. "محمد علی دادخواه" که اخیراً پژوهشی با عنوان "نوروز و فلسفه هفت سین" را به نگارش در آورده، در این باره می نویسد: "عدد هفت برگزیده و مقدس است. در سفره نوروزی انتخاب این عدد بسیار قابل توجه است. ایرانیان باستان این عدد را با هفت امشاسپند یا هفت جاودانه مقدس ارتباط می دادند. در نجوم عدد هفت، خانه آرزوهاست و رسیدن به امیدها را در خانه هفتم نوید می دهند. علامه مجلسی می فرماید: آسمان هفت طبقه و زمین هفت طبقه است و هفت ملک یا فرشته موکل برآنند و اگر موقع تحویل سال، هفت آیه از قرآن مجید را که باحرف سین شروع می شودبخوانند آنان را از آفات زمینی و آسمانی محفوظ می دارند."

هفت سین عبارت است از سماق، سیر، سنجد، سمنو، سکه، سرکه، سبزی .

 

 

عید نوروز, آداب عید نوروز, نوروز در دیگر کشورها

آداب عید نوروز

 

● یکی از آداب عید نوروز، جمع شدن تمام افراد خانواده بر سر سفره عید در لحظه تحویل سال نو


موقع تحویل سال نو همه اهل خانه با لباس نو بر سر سفره می نشینند، مادر اسپند دود می کنند، یکی از بچه ها شمع روشن می کند، پدر قرآن می خواند و …

هر کدام از این آداب و رسوم عید، فلسفه خاص خود را دارد؛ مادر اسپند دود می کند برای دوری از چشم زخم حسود، با روشن کردن شمع، بر روشنایی خانه و زندگی تاکید می شود و از خانواده بزرگ افراد خانواده می خواهند تا در سال نو، خانه آنها را با شمع وجود پدر و مادر نورانی کند؛ قرآن خوانده می شود تا در آغاز سال نو دل ها به سوی خداوند بزرگ سوق داده شود و از صاحب قرآن خواسته شود که در این سال جدید نیز یار و مددکار اهل خانه باشد، حضور ثابت و گسترده قرآن نه تنها در سفر عید بلکه در تمام آداب اجتماعی نوروز نشان از مردم ایران زمین توجه به قرآن دارد و قرائت قرآن و بوسیدن آن در ساعات تحویل سال از جمله آداب سال تحویل است.

بر سر سفره عید، سکه، برنج، آب، ماهی قرمز، آیینه و … نیز دیده می شود که سکه نشان از خیر و برکت و رفاه؛ برنج، نشانی از خیر و برکت و فراوانی؛ آب، نشان صافی و پاکی و روشنایی و گشایش کار؛ ماهی قرمز، شگون دارد؛ آیینه، برای رفع کدورت و نشانی ازصفا و پاکی و یکرنگی است.

افراد خانواده بعد از تحویل سال نو با هم روبوسی کرده و عید را به هم تبریک می گویند و برای هم سال خوب و پربرکتی را آرزو می کنند.

 

● دعای تحویل سال نو یکی دیگر  از آداب عید نوروز

مجلسی در کتاب زادالمعاد در خصوص دعای سال نو روایت می کند که در وقت تحویل سال این دعا را بسیار بخوانید:« یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر اللیل والنهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال.»

علامه مجلسی(ره) همچنین خواندن این دعا را در نوروز مناسب دانسته است:

«اللهم هذه سنه جدیده و انت ملک قدیم اسإلک خیرها و خیرمافیها و اعوذبک من شرها و شرمافیها و استلفیک موونتها و شغلها یا ذالجلال و الاکرام. ؛ بارالها! این سال جدید است و تو خدایی ازلی و قدیم هستی. خیر این سال و خیر آنچه را در این سال پیش می آید، از تو خواستارم و از شر این سال و شرآنچه در این سال پیش خواهد آمد، به تو پناه می برم...»

 

● زیارت اهل قبور

یکی دیگر از آداب عید نوروز،رفتن به زیارت اهل قبور در آغازین روزهای سال نو و نیز برگزاری مراسم تحویل سال در کنار قبور شهدإ از دیگر آداب دینی نوروز است.تشرف و حضور در اماکن مقدسه و مشاهد مشرفه و برگزاری مراسم تحویل سال نو در آن مکانها نیز از جمله آداب نوروز می باشد.

 

● دید و بازدید و دادن عیدی

ایام عید فرصت مناسبی برای صله رحم و رسیدگی به وضع خویشان و بستگان است که این نیز یکی از نشانه های اخلاق و سنن مرضیه اسلامی و انسانی است. از همان روز اول نوروز، دید و بازدیدها آغاز می شود. در همه خانواده ها رسم بر آن است که افراد خانواده ابتدا به دیدن بزرگترهای فامیل می روند و عید را به آنها تبریک می گویند. سپس به خانه بر می گردند و منتظر می مانند تا بزرگترها به آنها سر بزنند. در این دید و بازدیدها عیدی هم داده می شود.علاوه بر دیدوبازدید از بستگان، دوستان، همسایگان و بزرگان فامیل، با جمعی از مصیبت دیدگان در سال گذشته نیز دیدار می شود. دید و بازدیدها تا روز سیزده بدر، (سیزدهمین روز سال نو)، ادامه داد.

 

● سیزده بدر

یکی دیگر از آداب عید نوروز اجرای مراسم سیزده بدراست. سیزده بدر در میان ایرانیان از دیر باز امری بسیار جدی بوده است که همواره با برپایی مراسمی خاص همراه بوده است . از آن جمله می توان به غذاهایی که مردم به طور سنتی در روز سیزده به در می خوردند اشاره کرد . خوردن کاهو سکنجبین و چغاله بادام از خوردنی های مرسوم عصر سیزده به در است.



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

سفره‌ی هفت‌سین  
رسم و باوری کهن وجود دارد که همه‌ی اعضای خانواده در موقع تحویل سال نو، در خانه‌ی خود در کنار سفره‌ی هفت‌سین گرد هم جمع می‌شوند. این سفره در بیشتر خانه‌ها تا روز سیزده فروردین گسترده است. در سفره‌ی سفید رنگ هفت‌سین كه نماد گستردگی جهان، پاكی و سفید بختی است و معمولا آن را روی فرش پهن می‌كنند، هفت سینی گذاشته و در هر یك اقلامی قرار می‌دهند كه با حرف (سین) شروع شده و هر یك نماد مفهومی است كه ریشه در فرهنگ ایرانیان دارد. عدد 7 عدد نامیرایی، جاودانگی و كمال است و برای ایرانیان جایگاه ویژه‌ای دارد.
اجزای سفره‌ی هفت‌سین:
* قرآن مجید: نشانه استواری ایمان، زینت‌بخش سفره نوروزی مسلمین است كه پس از تحویل سال همه آن را بوسیده و چند آیه‌ای برای تبرك می‌خوانند.
* آینه: نماد جهان بی‌پایان و بارگاه خداوندی است.
* شمع: به تعداد اعضای خانواده برای آرزوی شادی و روشنایی زندگی آنهاست. شعله افروخته نماد روشنایی جاودانه است.
* جامی پر از آب با چند قطره گلاب: نشانه تازگی و نماد باروری و وجود زندگی. چند برگ نارنج به نشانه آرزوی سرسبزی روی آب شناور است. وجود نارنج شناور در آب، نماد شناوری زمین در كیان است.
* كوزه‌ای پر از آب: نشانه درخواست باران و فراوانی آب است.
* ماهی قرمز: در تنگ بلورین، نماد روزی حلال.
* تخم مرغ رنگ شده: نشانه رنگارنگی نژادهای مختلف بشری و تاكید بر این كه بنی‌آدم اعضای یكدیگرند.
* نان: بنیاد تغذیه است و در سفره نشانه بركت و روزی است.
* گندم: نماد روزی، فراوانی و بركت.
و سين‌های زير:
سين يكم، سنجد:
سنجد نشانه‌ی سنجيده عمل كردن و خردورزی است، می‌گويند اول چيزی كه خداوند خلق نمود عقل بود. شايد كمتر ملتی را بيابيد كه به اندازه‌ی ايران در سابقه‌ی حكمت‌های خود تاكيد بر خردوزی داشته باشند.
سين دوم، سيب:
سيب ميوه‌ی سلامتی است و مشهور به ميوه‌ی بهشتی است، در احاديث ما آمده است "خوردن سيب شما را از پزشك بی‌نياز می‌كند". اين موضوع در ادبيات جهانی هم جايگاه مناسبی دارد.
سين سوم، سبزه:
سبزه نشان طبيعت و نشان طراوت، سادگي و ايثار است. درخت سبز آفتاب را تحمل كرده و سايه‌ی خود را به بشر تقديم می‌كند. سبزه و به طور كلی گياهان، مايه‌ی دوام حيات موجودات هستند.
سين چهارم، سمنو:
سمنو سمبل قدرت و شجاعت است. سمنو را غذای مرد آفرين می‌گفتند. اين غذا از جوانه‌ی گندم درست می‌شود و تمام حكمت آن نيز در همين است.
سين پنجم، سير:
در مورد سير حكمت‌های بسيار متفاوتی نقل شده است، هرچند امروزه برخي سير را دوست ندارند اما فوايد اين خوراكی در كنترل و مهار امراض و بيماری‌ها از لحاظ علم پزشكی بر كسی پوشيده نيست. برخی سير را در سفره‌ی هفت‌سين نشان كرامت می‌دانند. برخی سير را به نشان گندزدايی و پاكيزگی محيط زيست در سفره قرار می‌دهند اما در اکثر فرهنگ‌های ايرانيان، برای سیر نقش محافظت‌کننده از شر قائل بودند و از سير به عنوان نگهبان سفره ياد كرده اند.
سين ششم، سركه:
سركه نشان از جوش و خروش است. طبيعت اسيدی سركه در خاك را همگان ديده‌اند و از اين رو برای ياد دادن پذيرش ناملايمات بر سفره می‌گذارند. در ادبيات ما هم آمده است كه سركه‌فشانی كردن برای خاموش كردن آتش خشم است.
سين هفتم، سكه:
در آداب نوروزی، سكه نشان ثروت و دارايی است. لحظه‌ی تحويل سال فرصت مناسبی است برای طلب رزق و روزی حلال از خداوند.
همچنين ايرانيان در اقوام مختلف و گاه بر حسب موجودی اقلام در منزل، سين‌های ديگری نيز در سفره استفاده می‌كنند كه می‌توان به سماق كه نشان بركت آشپزخانه و پخت و پز است يا سپند(اسفند) كه نمادی برای پيشگيری از چشم زخم است اشاره نمود.
طبق رسم ايرانيان مسلمان، سفره‌های هفت‌سين به بركت دعای سال نو و خواندن قرآن نورانی مي‌شود. رسم است كه پدربزرگ و مادربزرگ بالای سفره‌ی هفت‌سين نشسته و برای اعضای خانواده قرآن می‌خوانند و كوچكترها را دعا می‌كنند. سپس پدربزرگ فال حافظی می‌گيرد و برای اهل خانه قرائت می‌كند. همين‌طور هنگام تحويل سال همه به آينه كه نمادی از به خود نگریستن و به درون نظاره کردن است نگاه می‌كنند و وقتی سال تحويل می‌شود، اعضای خانواده با گفتن شادباش همديگر را در آغوش می‌گيرند و بزرگترها اسكناس‌های نو و متبرك‌شده بين صفحات قرآن را به كوچكترها عيدی می‌دهند. تمام اين تكاپوها برای رسيدن يك لحظه است:

لحظه‌ی تحويل سال كه به دنبالش بهار می‌آيد و نشانه‌هايش را مي‌آورد. بهار با جشنواره‌ی رنگ‌های شاد گل‌ها و سبزی فراگيرش كه در طبيعت و در دامن دشت‌ها به ‌پا می‌شود و به اندام عريان درختان، جامه‌ی سبز می‌پوشاند. هر برگ و شكوفه‌ای كه جوانه می‌زند شمعی است كه به افتخار جشن تولد طبيعت روشن می‌شود.



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

عید نوروز چگونه شکل گرفت

 

انسان‏، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تكرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تكرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران كشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان كاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع با گردش ماه كه تغییر آن آسانتر دیده می شد صورت گرفت. و بالاخره در نتیجه نارسایی ها و ناهماهنگی هایی كه تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا كهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم شده و همان طور كه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی كه آفتاب در نصف النهار ، در نقطه اعتدال ربیعی ، و طالع سرطان بود.

 

 پیدایش جشن نوروز 

جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.

در خور یادآوری است كه جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن كه جشن را به جمشید منسوب می كند یادآور می شود كه : «آن روز كه روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».

 

روایت های اسلامی درباره نوروز

آورده اند كه در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین كه پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید كه این چیست؟ گفتند كه امروز نوروز است. پرسید كه نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود كه خداوند عسكره را زنده كرد. پرسیدند عسكره چیست؟ فرمود عسكره هزاران مردمی بودند كه از ترس مرگ ترك دیار كرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده كرد وابرها را فرمود كه به آنان ببارند از این روست كه پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول كرد و جام را میان اصحاب خود قسمت كرده و گفت كاش هر روزی بر ما نوروز بود.

و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس كه گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است كه ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یكدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند كه این بزرگداشت نوروز به علت امری كهن است كه برایت بازگو می كنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است كه خداوند از بندگان خود پیمان گرفت كه او را بپرستند و او را شریك و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است كه آفتاب در آن طلوع كرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شكوفا و درخشان شد. همان روزی است كه كشتی نوح در كوه آرام گرفت. همان روزی است كه پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از كعبه به زیر افكند. چنان كه ابراهیم نیز این كار را كرد. همان روزی است كه خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت كنند. همان روزی است كه قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می كنند و همان روزی است كه قائم بر دجال پیروز می شود و او را در كنار كوفه بر دار می كشد و هیچ نوروزی نیست كه ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.

 

جشن نوروز

 

جشن نوروز دست كم یك یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یك ماه می نویسد: « چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و كاركنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست كم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز می شود و در «سیزده بدر» پایان می پذیرد. ازآداب و رسوم كهن پیش از نوروز باید از پنجه، چهارشنبه سوری و خانه تكانی یاد كرد.



پارس قرآن
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

http://www.parsquran.com/



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

در حاشیه قائله چنگیز سالار
در جریان قائله چنگیز باید اضافه کرد چنگیز از مسیر فعلی جاده سد درودزن تا حوالی روستای زرقانک پیش آمده و پس از اینکه متوجه شده راه بر او بسته واحتمال درگیری وجود دارد از همان مسیر برگشته و وپس از دور زدن کوه ایوب به سمت چشمه ایوب و رودخانه رفته وادامه ماجرا.اگر هم وساطتی بوده در همان محل (چشمه ایوب) رخ داده و با توجه تعداد نیروها ،امکانات و شناخت کامل نیروهای خودی از منطقه و با عنایت به هدف چنگیر از ورود به منطقه (جمع آوری اسب وسلاح)، بعید به نظر می رسد با هماهنگی قشون خودی باجی پرداخت شده باشد.و احتمالا با توجه به اینکه جنگ آوران روستای چمنی و بورکی به قشون خودی ملحق شده و از روستا دور بوده اند چنگیز با توجه به اینکه خطر را احساس کرده فرصت را غنیمت شمرده واز اهالی آذوقه گرفته و از منطقه دور شده. چون اگر می توانست هدف خود را عملی می ساخت و از طرفی در گذشته پس از اینکه متخاصمین از خواسته خود نا امید می شدند، به صورت توافقی مقداری آذوقه می گرفتند و می رفتند.ضمنا عشایر قشقایی از محدوده روستاهای کوه سبز،قاسم آباد،حسین آباد، فخرآباد،اسفدران، پل نو ودم افشان و . . صرفا عبور می کرده و یا به دلیل خستگی راه توقف کوتاهی داشته اند.طایفه بادکی تابستانها در دشت چادر زده و زندگی می کرده اند وزمستانها در مجاورت کوه و محل فعلی روستای آبگرم ودم افشان ودر کنار کومه های خود ساکن می شده اند.همچنین قشلاق طوایف قراقولاغ،نفر،میر وکرمی نیز این منطقه بوده.

   منبع :  روستای پل نو رامجرد  ( جهان بین میرزایی ) از گفته ها و خاطرات آقای یوسف علی میرزایی .



قائله چنگیز سالار
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

قائله چنگیز سالار

این واقعه از قول یوسف علی میرزائی روایت شده که بنا به درخواست عموی خود(طاهر میرزا قراقولاغ ) در قائله شرکت داشته ودر آن موقع کودکی هفت ساله و سوار کاری چابک بوده .

درحدود اواخر تابستان سال 1324 خورشیدی که طایفه قراقولاغ وبادکی در حوالی فخرآباد ،پل نو،آبگرم و دم افشان ساکن بودند(برخی چادر نشین و برخی ساکن روستا) وروستاهای کنونی درحال شکل گیری بود خبر آوردند که چنگیز سالار (پسرعموی ناصر خان قشقایی) از سمت غرب وارد منطقه رامجرد شده و اسبها وتفنگهای خوب را به زور جمع آوری می کند. چنگیز سالار ، خان زاده ای بود که به لحاظ نفوذ وقدرتی که داشت اقدام به جمع آوری اسب و سلاحهای خوب منطقه کرده بود. بزرگ منطقه درآن روزها یداله بیگ (پدرحاج امرالله کشاورز)بود که هم کد خدای روستای فخرآباد و هم بزرگتر منطقه بود . با شنیدن این خبر،ایشان دستور دادند که سواراران وتفنگداران منطقه گرد هم آیند و در پی آن 367 سوار مسلح صبح روز بعد از مناطق پل نو،آبگرم،دم افشان، بورکی، چمنی،کوه سبز، قاسم آباد،حسین آباد، فالونک و . . . در محل پل نو پایین گرد هم آمدند و به فرماندهی یدالله بیگ  به سمت رود  کر و محل "چم حلقه" حرکت کردند ودر آنجا گرد هم آمدند. پس از مذاکرات که تا ظهر به طول کشید به نتیجه رسیدند که در محدوده روستای فالونک راه را بر چنگیز وقشون او ببندند. در همین اثنا هواپیمایی در حال چرخ زدن بالای سر آنها بود و با توجه به اینکه هنوز تب وتاب جنگ جهانی دوم فروکش نکرده بود وترس حملات هوایی وجود داشت به پیشنهاد محمدبیگ(پدر محمد حسین آقایی) پارچه سفیدی بر لوله تفنگی بسته شد و به بالا گرفته شد.پس از رفع خطر حمله هوایی به دستور یداله بیگ قشون به سمت پل نو حرکت کردند. و با توجه به اینکه ظهر شده بود و سواران گرسنه ، قشون گروه گروه میهمان اهالی پل نو شدند.حدود 60سوار میهمان طاهر میرزا ، 50 سوار میهمان حاج علی محمد قربانی و مابقی هم میهمان سایرین از جمله کاکاجان اسدی،بیگ میرزا کشاورز ، نگهدار محمودی، علی مراد مرادی و . . . شدند . پس از صرف ناهار واستراحت و انجام فرائض به سمت فالونک به راه افتادند و نزدیک روستای فالونک رسیدند.اسبها را روبروی فالونک کنار کوه بسته و به بالای تپه ها رفته و راه را بر چنگیز و قشون او بستند .بعد مدتی با دوربین شکاری دیدند که عده ای سوار به سمت آنها در حال حرکت است ."حیدر بلوچ" به عنوان پیک به سمت آنها حرکت کرد و پس از نزدیک شدن و صحبت متوجه می شود که ایشان "مشهدی دینی" کدخدای دولت آبادهستند که قصد دارند به قشون خودی ملحق شوند. قشون تا غروب در کمینگاه ماندند ولی خبری از چنگیز نشد.کاشف به عمل آمد که چنگیز وقشون او پس از اینکه متوجه شده اند راه بر آنها بسته است ، در چشمه ایوب توقف کوتاهی داشته ، ناهار خورده واز طریق پل از رودخانه کر(پل مجاور کوه استخر) عبور و به سمت روستای میان قلعه رفته وآنجا تصادفا با نیروهای دولتی مواجه ومتواری شده اند. پس از اینکه خطر حمله چنگیز برطرف شد یدالله بیگ به" لاچین ستوده" دستورداد که قشون را بشمارد ."لاچین بیگ" از یک طرف قشون شروع به شمارش کرد تا به فرمانده قشون (یدالله بیگ) و ملازمان (حاج علی محمد قربانی، طاهر میرزا،یوسف علی میرزایی(برادر زاده طاهر میرزا و راوی)، و محمد بیگ (پدر محمد حسین آقایی)) رسید و عدد 367 را به عنوان تعداد سواران اعلام کرد.یدالله بیگ هم  پس از اندکی تامل و شور با بزرگان رو به سواران کرد و گفت با وجود این اتحاد وهمبستگی هیچ کس نمی تواند کوچکترین آسیبی به حوزه آنها وارد کند واعلام کرد با توجه به اینکه خطر بر طرف شده همگان می توانند به منازل خود بازگردند ولی آمادگی خود را حفظ کنند.

راوی نقل می کند .بعد از اینکه به منزل رسیدیم حدود 60 سوار دیگر هم از روستاهای بالادست آمده بودند که با توجه به پایان یافتن قائله در منزل طاهرمیرزا شام خورده وبه منازل خود بازگشتند

نام تعدادی از سواران مسلح آن روز به خاطر راوی مانده عبارتند از: یدالله بیگ کشاورز-حاج علی محمد قربانی-رضاخان اسدی-بهرام بیگ آقایی-محمدبیگ آقایی-عبدالله بیگ ستوده-حسن بیگ ستوده-حسین بیگ ستوده-حاج لاچین بیگ ستوده -مشهدی عبدل عباسی-حاج ایمانعلی علی پور-حاج بهبود ستوده-سرمست صاقی-نوروز صادقی-صدرالله کشاورز(برادر حاج امرالله)-شیرمحمد قلی پور- امان الله عبداللهی و . . .

و به این ترتیب خطر بر طرف شد و قائله خاتمه یافت.   یادشان گرامی باد ......

   (   باتشکر از برادر جهان بین میرزایی و پدر گرامیشان)      منبع : (  وبلاگ روستای پل نو رامجرد - با همکاری آقای شمشیری )



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

گفتم: خسته ام
گفتي: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا اميد نشيد(زمر/53) ::. 
  
گفتم: هيشكي نمي دونه تو دلم چي مي گذره
گفتي: ان الله يحول بين المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بين انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

 

 گفتم: غير از تو كسي رو ندارم
گفتي: نحن اقرب اليه من حبل الوريد
.:: ما از رگ گردن به انسان نزديك تريم (ق/16) ::.

 گفتم: ولي انگار اصلا منو فراموش كردي!
گفتي: فاذكروني اذكركم
.:: منو ياد كنيد تا ياد شما باشم (بقره/152) ::.

 گفتم: تا كي بايد صبر كرد؟
گفتي: و ما يدريك لعل الساعة تكون قريبا
.:: تو چه مي دوني! شايد موعدش نزديك باشه (احزاب/63) ::.

 گفتم: تو بزرگي و نزديكت براي منِ كوچيك خيلي دوره! تا اون موقع چيكار كنم؟
گفتي: واتبع ما يوحي اليك واصبر حتي يحكم الله
.:: كارايي كه بهت گفتم انجام بده و صبر كن تا خدا خودش حكم كنه (يونس/109) ::.

 گفتم: خيلي خونسردي! تو خدايي و صبور! من بنده ات هستم و ظرف صبرم كوچيك... يه اشاره كني تمومه!
گفتي: عسي ان تحبوا شيئا و هو شر لكم
.:: شايد چيزي كه تو دوست داري، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

 گفتم: انا عبدك الضعيف الذليل... اصلا چطور دلت مياد؟
گفتي: ان الله بالناس لرئوف رحيم
.:: خدا نسبت به همه ي مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.

گفتم: دلم گرفته
گفتي: بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا
.:: (مردم به چي دلخوش كردن؟!) بايد به فضل و رحمت خدا شاد باشن (يونس/58) ::.

 گفتم: اصلا بي خيال! توكلت علي الله
گفتي: ان الله يحب المتوكلين
.:: خدا اونايي رو كه توكل مي كنن دوست داره (آل عمران/159) ::.

 گفتم: خيلي چاكريم!
ولي اين بار، انگار گفتي: حواست رو خوب جمع كن! يادت باشه كه:

و من الناس من يعبد الله علي حرف فان اصابه خير اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علي وجهه خسر الدنيا و الآخره
.:: بعضي از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت مي كنن. اگه خيري بهشون برسه، امن و آرامش پيدا مي كنن و اگه بلايي سرشون بياد تا امتحان شن، رو گردون ميشن. خودشون تو دنيا و آخرت ضرر مي كنن (حج/11)



ای فریاد رس بندگان .....
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

http://yamojir.com/fa/ganj-manavi/2009-09-26-20-32-42/860-2009-09-25-18-04-37.html



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

شیر ماده بعد از آنکه فهمید شکارش باردار بوده سکته کرد

 

http://s1.picofile.com/file/7193620107/383310_240212916043485_100001643362608_683730_973802724_n.jpg

این شیرماده پس از شکار آهو متوجه می شودکه شکارش بارداربوده، او سراسیمه میشود، نخست تلاش میکند تا بچه را نجات دهد، و از دریدن شکارش دست برمیدارد. اما وقتی نمیتواند بچه را نجات دهد بروی زمین در کنار شکارش دراز میکشد، عکاس بعدا پی میبرد که شیر سکته کرده است.



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

کاش می شد باز گردم کودکی             از دم افشان بگذرم تا روستای بورکی

در کنار مرقد ایوب پیغمبر روم                باز جوییم نیاکان ( طایفه بادکی ) را یکی بعد از یکی



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

دانستنى هایى از قرآن

سخن سنجیده بگوئید

((یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا یصلح لکم اعمالکم و یغفرلکم ذنوبکم و من یطع الله و رسوله فقد فاز فوزا عظیما)).(سوره احزاب, آیه71)
اى کسانى که ایمان آورده اید, تقواى الهى داشته باشید و سخن سنجیده و درست بگوئید تا خداوند اعمال شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد و همانا کسى که خدا و رسولش را اطاعت کند, به رستگارى و فوز بزرگى نائل آمده است.

سدید: از واژه ((سد)) گرفته شده به معناى محکم و استوار است. پس سخن سدید سخن حقى است که در برابر باطل قرار دارد و هم چون سدى آن را از بین مى برد.
اگر انسان در تمام مراحل زندگى قول سدید داشته باشد و سخن به گزاف نگوید و در گفتارش پیوسته تقواى الهى را پیشه کند و بداند که هر سخن بر زبانش جارى شد, رقیب و عتیدى آماده ثبت و ضبط آن هستند اگر انسان چنین شد, و با پرهیزکارى و تقوا و خدا را مد نظر قرار دادن, سخن را سنجیده و درست بیان کرد, قطعا نتیجه اش این است که خداوند اعمالش را اصلاح کند و مشکلاتش را بزداید و گناهانش را ببخشد. و این وعده الهى است که هرگز تخلف در آن راه ندارد.
پس راه درست سخن گفتن, تقوا و پرهیزکارى است, و نتیجه درست سخن گفتن, اصلاح اعمال و آمرزش گناهان است و نتیجه آمرزش گناهان, دست یابى به فوز عظیم و رستگارى بزرگ در دنیا و آخرت است.
در روایتى از حضرت رسول اکرم(ص) نقل شده که فرمود: ((لایستقیم ایمان عبد حتى یستقیم قلبه و لایستقیم قلبه حتى یستقیم لسانه)) ایمان هیچ بنده اى درست نمى شود مگر آن که قلبش درست شود و قلبش به استقامت نمى گراید جز آن که زبانش درست شود.
در تفسیر ((الدر المنثور)) آمده است که رسول اکرم(ص) هرگز بر فراز منبر بالا نمى رفت مگر آن که این آیه را تلاوت مى فرمود:
((یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا)).
و همانا اگر کسى از خدا و رسولش اطاعت کند, بى گمان به بالاترین رستگارى نائل آمده است.
((و من یطع الله و رسوله فقد فاز فوزا عظیما))
چرا سخن سنجیده و حق, اعمال انسان را اصلاح مى کند؟
اگر انسان خود را عادت داد به سخن راست

و درست گفتن, و دروغ و ناروا از او سر نزد و لغزشهاى گفتارى از زبانش رخت بربست, این صفت خوب به تدریج در قلب و نفسش رسوخ پیدا مى کند و ملکه او مى گردد, در نتیجه از هر لغو و فحشایى دست برمى دارد و اگر از سخن دروغ و لغو پرهیز کرد, کم کم از کار لغو و رفتار نادرست نیز دور مى شود. آنجا است که از اعمال ناشایسته و گذشته خویش پشیمان مى گردد و خود این پشیمانى و ندامت, توبه و بازگشت به سوى خدا است, و نتیجه توجه به خدا و بازگشت به او اعمالش نیکو مى گردد.
خداوند نیز توابین را دوست مى دارد و گناهانشان را مى بخشد. بنابراین به خواست خداوند, قول سدید و سخن راست گفتن, انسان را به دورى و بعد از شیطان و قرب و نزدیکى به خداوند مى کشاند.
در آخر آیه, خداوند وعده مى دهد به انسان هایى که از خدا و رسولش اطاعت مى کنند به فوز عظیم. و فوز عظیم قطعا نتیجه اطاعت و فرمانبرى از خدا و رسولش است.

مقصود از اطاعت چیست؟
اطاعت از خدا و رسولش دو بخش دارد:
1ـ عمل به واجبات
2ـ ترک محرمات.
اگر کسى بخواهد درست خدا را اطاعت کند باید همچنان که از منهیات اجتناب مى کند, در واجبات نیز کاملا اطاعت کند. احکام واجب را بدون چون و چرا بپذیرد و اطاعت کند و از آن چه خدا نهى کرد, دست بردارد و انجام ندهد.
پس اى دوستان بیائید با خدا پیمان ببندید که سخن ناروا نگوئید و سنجیده حرف بزنید و خدا را در هر حال مد نظر قرار دهید و از خشم و غضبش بهراسید تا مستوجب آمرزش و فوز عظیم ـ ان شاء الله ـ گردید والسلام.


طوایف و تیره‌های ایل
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

 
هر یك از ایلات خمسه به تعدادی طایفه تقسیم می‌شوند. این تقسیم‌بندی به شرح زیر است :
ـ ایل اینانلو شامل : تیره‌های بولوردی، اسلاملو، افشار اوشاقی، امیر حاجی، ایران شاهی، بلاغی، بیات، دولی خانی، اوشات، قزلباش، لر و نفر، معصوم‌خانی، اخلاص، جرقه، دهو، سكنر، تلكه و چیان.
ـ ایل بهارلو شامل : تیره‌های نظر بگ‌لو، خسرولو، شهود، جاسم، احمدلو، حاج طاعرلو، شاری و شیخ.
ـ ایل نفر شامل : باده كی، چنگیزی، دولو خانلو، زمان خانلو، ستارلو، شجرلو، عراقی قادلو، قباد خانلو، قیدر لو و لر.
ـ ایل عرب شامل : طوایف عرب صابری، عرب شیبانی و عرب جباره. طایفه عرب باصری دارای 13 تیره، طایفه عرب شیبانی دارای 6 تیره و طایفه جباره دارای 17 تیره می‌باشد.
ـ ایل باصری شامل : تیره‌های لبو موسی، علی شاهقلی، نفر، دربار ضرغام، فرهادی، كرمی، علی قلی، حنایی، كلمه‌ای، جو چینی، عبدلی، علی قنبری و ظهرابی.

 
 



ایلات خمسه فارس
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

در دوره قاجاریه در فارس اتحادیه ایلی دیگری نیز شکل گرفت،که به ایلات خمسه (پنجگانه ) شهرت یافت ،ایلات خمسه عبارتند از :اینالو،بهارلو،نفر،عرب،و باصری  ایلات اینالو و بهارلو و نفر ترک می باشند .شکل گیری اتحادیه ایلات خمسه در چار چوب سازمان سیاسی واحد ظاهرا"به دوران حکومت شاهزاده فرهاد میرزا معتمد الدوله بر فارس باز می گردد . او برای اعمال سلطه بر ایلات فوق ( که در همسایگی یکدیگر و در مناطق سرد سیری و گرمسیری واحد می زیستند)در سال 1278هجری قمری میرزا علی محمد خان قوام الملک شیرازی را به حکومت ایلات خمسه منصوب کرد و پس از او در سال 1301هجری قمری حکومت ایلات خمسه به محمد رضا خان الملک رسید .

دودمان خوانین نفر نیز از زمان افشاریه و زندیه ریاست ایلات بهارلو و نفر را به دست داشتند .

 

 

منبع و ماخذ   ( مقدمه ای بر شناخت ایلات و عشایر )  نویسنده عبدالله شهبازی



عشایر خمسه
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

عشایر خمسه از پنج ایل بزرگ اینالو  (آیین لو) ،بهار لو،عرب،باصری،نفر تشکیل گردیده و وجه تسمیه عشایر خمسه نیز به همین مناسبت است . ایلهای مذکور بجز عرب ،بیشتر از قشقاییان هستند که به مرور زمان تخته قاپو گرده اید ه اند ودر مشرق و جنوب شرقی منطقه فارس زندگی می کنند .

 

جمعیت ایلات خمسه از سال ۱۳۱۱به شرح زیر بوده است

در سال ۱۳۱۱شمسی           ۳۲۵۰۰خانوار (۱)

"   "      ۱۳۱۵     "                   ۳۵۰۰۰   "    (۲)

"    "     ۱۳۱۷     "                 ۱۸۳۳۰    "      (۳)

"     "    ۱۳۶۰     "                 ۱۵۰۰۰    "      (۴)

ایل نفر:   مردم این ایل در ناحیه  گراس geras زندگی می کنند . رییس این ایل در زمان حکومت نادر شاه افشار ،حاجی حسین خان نفر بود و از آنجا که وی مردی متنفذ و در بار سلاطین وقت نفوذ و اعتبار ویژه ای داشته است از این رو نام ایل از اسم وی گرفته شده است .

تیره های ایل نفر : باده کی ، چنگیزی ، دولو خانلو ، زمان خانلو ، ستار لو ، شجر لو ، شولی ، عراقی قادلو ، قباد خانلو ،قیدر لو و لر بوده است

 

 

 

منبع و ماخذ( کتاب مقدمه ای بر شناخت  ایل ها ،چادر نشینان و طوایف عشایری ایران ) نویسنده - ایرج افشار سیستانی- 



تاریخ ایلات خمسه
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 
ایلات خمسه نام جدیدی است که در اواسط قرن سیزدهم هجری بو جود آمدو در واقع اتحادی است سیاسی که دولت مرکزی بین پنج ایل کم اهمیت ایجاد نمود زیرا حکمرانان قاجار همیشه از قدرت قشقاییها وحشت داشتند ،این وحشت در زمان ناصر الدین شاه (۱۲۶۴-۱۳۱۳ق) بدان حد رسید که شاه برای خنثی نمودن قدرت قشقائیها و ایجاد نیروئی در مقابل آنها فرمان ایجاد یک اتحادعشیره ای جدید را تحت رهبری حکام محلی شیراز (قوام الملک شیرازی ) که دشمنان سر سخت قشفائیها بودند صادر نمود.

 

اتحادیه قبیله ای مذکور از گردهمائی پنج طایفه و منزوی در سال۱۲۷۵قمری تشکیل گردید هر چند که از سال ۱۲۹۱قمری ضابطی ایلات : عرب ،بهارلو،و باصری رسما" به قوام الملک واگذار شده بود ولی نام ایلات خمسه از سال ۱۲۷۵قمری ببعد در نوشتجات آن زمان مشاهده می گردد این پنج ایل عبارت بودند از : اینالو ،بهارلو، و نفر که هر سه ترک زبان بودند ،ایل عرب که عرب زبان بودند و ایل باصری که به زبان فارسی تکلم می کردند .

ایل نفر در زمان نادر شاه (۱۱۴۸-۱۱۶۰ق) و کریمخان زند (۱۱۶۳-۱۱۹۲ق)اعتبار داشتند ،ایل بهار لو و نفر را خان ایل نفر اداره می کرد و تا سال ۱۲۶۰قمری (زمان محمد شاه قاجار ) قدرت آنها ادامه داشت .

در زمان ناصر الدین شاه حکومت بخاطر وحشتی که از ایل قشقائی داشت بطور غیر مستقیم به اختلافات درونی ایل دامن می زد تا از این راه آنها را تضعیف کرده و به تجزیه بکشاند . در نتیجه از حدود سالهای ۱۲۸۷به بعد نزدیک به ۱۴۰۰۰خانوار از ایل قشقائی به ایلات دیگر پیوستند . ۵۰۰۰خانوار آنها به بختیاریها ملحق شده ،۴۰۰۰خانواردر دهات مختلف پراکنده گردیدند ،۵۰۰۰خانوار هم به ایلات خمسه پیوستند .

 

 

منبع و ماخذ (کتاب عشایر مرکزی ایران )   نویسنده : دکتر جواد صفی نژاد



نماز و میدان مغناطیسی بدن انسان
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

 

 

امواج مغزی

دستگاه موج نگار مغز چهار نوع منحنی از امواج مغزی را ارائه میدهند که عبارتند از: آْلفا، بتا، دلتا و تتا. ریتمهای دلتا کندترین امواج مغزی با تناوب از 1تا3 دور در ثانیه بوده و اغلب در خواب عمیق ظاهر می شوند. به نظر میرسد که ریتمهای تتا که دارای تناوب 4تا7دور درثانیه می باشند به خلق و خوی بستگی داشته باشد.

ریتمهای آلفا از 8تا 12 دور در ثانیه، در اوقات تفکر، تامل آزاد رخ داده و در صورت تمرکز حواس و توجه قطع می شوند و بالاخره ریتمهای بتا با تناوب 13الی22 دور در ثانیه،ظاهرا منحصر به نواحی جلوئی مغز، یعنی جایی که فعالیتهای پیچیده مغزی رخ می دهد می باشند. امواج آلفا امواج بسیار مهمی هستند که بوسیله هانسبرگر آلمانی کشف شدند و به گفته وی با نوعی هوشیاری و خوداگاهی معطوف به درون ظاهر می شوند تغییرات فیزیولوژی مهمی در بدن ایجاد می کنند مثل تمرکز و یادگیری.

میدان مغناطیسی بدن و امواج مغزی در معرض خطر

حتما تا به حال در باره خطرات گوشیهای موبایل یا زندگی در نزدیکی نیروگاهای برق چیزهایی شنیده اید.بنابر تحقیقات پروفسور لای امواج مغناطیسی که از نیروگاهای برق یا وسایل برقی مثل سشوار و ریشتراش برقی و... ساتع می شود به دی ان ای سلولهای مغزی آسیب میرساند و قابلیت ترمیم را در آنها از بین می برد. میدانهای مغناطیسی خارجی علاوه بر آسیب به دی ان ای مغز اثر منفی دیگری به بدن دارند.

این میدان ها باعث اختلال در میدان مغناطیسی طبیعی بدن می شوند. همانطور که میدانید نزدیک به 70%از بدن مارا آب فراگرفته و مولکولهای آب به صورت دوقطبی هستند و زمانی که ما در معرض یک میدان مغناطیسی خارجی قرار می گیریم، این مولکولها در جهت آن میدان قرار می گیرند و این پدیده باعث می شود نظم میدان مغناطیسی ما به هم بریزد.

علاوه بر عوامل خارجی یکسری عوامل داخلی نیز وجود دارند که باعث می شوند اختلال در میدان بدن ایجاد شود. مهمترین آنها بارهای الکتریکی هستند که هنگام شارش بار در عصب در اطراف آن به وجود می آیند و به صورت الکتریسیته ساکن در بافتهای بدن ذخیره میشوند و میدانی که در اطراف این بارها بوجود می آیند در میدان بدن ایجاد خلل می کنند.

این بارها به خصوص در نقاطی که تراکم اعصاب بیشتر است ذخیره می شوند و به دلیل این که هم تراکم زیادی دارند و هم در نزدیکی عصبهای بیشتر و مهمتری قرار دارند برای بدن به شدت مضر هستند. از جمله این نقاط ناحیه سر و دستها و قسمت مچ یابه پایین است و در بین این سه قسمت، سر اهمیت ویژه ای دارد چون بارهای ذخیره شده در آن علاوه بر ایجاد خلل درمیدان مغناطیسی مغز باعث اغتشاش در امواج مغزی نیز می شوند.

به ظاهر ما روزانه تنها دقایقی را در معرض میدان مغناطیسی هستیم.مثل موبایل یا سشوار و غیره.اما در طول دوران زندگی خود در معرض میدانی بسیار قوی هستیم و آن میدان مغناطیسی زمین هست. عوامل داخلی اغتشاش در میدان بدن ما هم فعالیتهای حیاتی و اجتناب ناپذیری هستند که در تمام طول عمر ما در جریان هستند پس چگونه میتوان باعث خلل این اثرات سو که باعث اختلال در بدن ما و بیماریهایی مثل سرطان می شوند را خنثی کرد؟

در اینجاست که باید گفت خداوند راه حل تمام این سوالات را در یک عمل ساده که امکان آن برای همه افراد وجود دارد و بیش از چند دقیقه هم وقت نمی برد و هیچ ضرری هم ندارد به انسان هدیه داده و آن نماز است.

 


آنگونه که از تصاویر به دست آمده از میدان مغناطیسی زمین پیداست، به طور شگفت انگیزی اگر انسان در هر نقطه از زمین رو به قبله بایستد، میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق می گردد و در مدتی که در نماز است میدان بدنش منظم می شود.

یکی از نکات بسیار جالبی که پروفسور بور به آن دست یافته بود این بود که دریافته بود که در بدن تمام دانشجویان مؤنث ماهی یکبار تغییر ولتاژ شدید ایجاد می شود و میدان بدن به منظمترین حالت خود می رسد و به همین دلیل است که زنان نیازی ندارند در این مدت نماز بخوانند.
اخیرا هم کشف شده است که علت اینکه قلب زنان منظم تر و قویتر از مردان میزند و دلیل آن همین تغییر ولتاژ هست.

 

 

نماز و بارهای الکتریکی


 

به طرز حیرت آوری می بینیم که این نواحی دقیقا نواحی هستند که در وضو شسته می شوند و بنابر تحقیقات صورت گرفته، بهترین راه دفع این بارهای زائد استفاده از یک ماده رساناست که سریعترین و ارزانترین و بی ضررترین ماده برای این کار آب است و جالب اینجاست که آب هرچه خالص تر باشد سریعتر بارهای ساکن را از بدن ما به اطراف گسیل می دهد و هیچ مایعی مثل آب خالصی که در وضو به انسان سفارش شده این اثر را ندارد.

نماز و امواج مغزی

با دفع بارهای زائد بدن در وضو امواج مغزی در ایده الترین حالت قرار می گیرند. علاوه بر آن حالت تمرکزی که در هنگام نماز در انسان به وجود می آید، تشعشع امواج آلفا را به اندازه قابل توجهی بالا می برد و توانایی مغز را در تولید این امواج بالا می برد

 

همانطور که قبلا اشاره شد بارهای زائدی که در اثر تحریکات الکتریکی اعصاب به وجود می آیند هم شبیه میدان بدن و هم بر امواج مغزی اثر سو دارند. و این اثرات در نواحی که اعصاب در آن تحرک بیشتری دارند، خطرات جدیتری ایجاد می کنند و باید هرچه سریعتر از آن نواحی دور شوند.

 

 

 

 

همانگونه که می دانید، در بدن ما میلیونها عصب وجود دارد که کار انتقال پیام در بدن ما بوسیله تحریک الکتریکی این عصبها صورت می گیرد. در اثر شارش بار در اطراف آنها در بدن ما یک میدان تشکیل می شود و میدان بدن ما در اثر فعالیت همزمان میلیونها عصب به وجود می آید.

هارولدبور از دانشگاه ییل برای اولین بار با انجام یک آزمایش ساده، به وجود میدان مغناطیسی در اطراف موجود زنده پی برد.او با توجه به یک مولد الکتریکی که در آهن ربا در داخل سیم پیچ دوران می کند و جریان تولید میکند، سمندری را در یک ظرف آب نمک قرار داد و ظرف را به دور سمندر چرخاند. الکترودهایی که در این ظرف وجود داشتند و به یک گالوانومتر حساس متصل شده بودند، یک جریان متناوب را نشان می دادند. زمانی که بور این آزمایش را بدون سمندر انجام داد،گالوانومتر هیچ جریانی را نشان نداد.

این بدان معنا بود که در اطراف موجود زنده میدانی وجود دارد که خاصیت مغناطیسی هم دارد. بور این وسیله را بر روی دانشجویان داوطلب خود امتحان کرد و مشاهده نمود که این میدان در بدن انسان هم وجود دارد وکاملا تابع رویدادهای اساسی زیست شناختی بدن است. او این میدان را حیاتی نامید چون هرگاه حیات از بین برود،میدان حیاتی هم از بین میرود. به گونه های که یک سمندر مرده که در دستگاه بود هیچ پتانسیلی به وجود نمی آورد.

تشکیل میدان مغناطیسی بدن